برگزاری جشن الفبا

وبلاگ " امیدان کریمی " نوشت :


دانش آموزان پایه ی اول دبستان شهید سالار کریمی خو جشن پایانی سال (جشن الفبا) را با شوق فراوان برگزار کردند

                           

                        

                        

 


دانش آموزان پایه ی اول دبستان شهید سالار کریمی خو با برگزاری جشن الفبا، توانایی شان در خواندن و نوشتن را جشن گرفتند، توانایی که در یک سال تحصیلی با آموزشهای خانم معلم های عزیزشان و تلاش و کوشش خود و همکاری پدر و مادرها به دست آمده است.
صبح امروز جشن الفبا با حضور دانش آموزان، آموزگاران سال اول، وخانم مدیر و معاونان مدرسه برگزار شد

دراین مراسم آقای نارنجی با اجرای برنامه های شاد و متنوع و شاد کردن بیش تر دانش آموزان خاطره ی زیبایی در ذهن آنها به یادگار گذاشت .در پایان مراسم دانش آموزان ضمن تشکر از خدای مهربان و معلمان گرامی و اولیای عزیزشان با خوردن کیک و آب میوه پذیرایی شدند.

گفتند : چیزی از او به جا نمانده است ، جز راه ناتمام...

وبلاگ " طریقت مهر " نوشت :
برگزاری یادواره شهدا همراه با آئین وداع با شهید گمنام در مدارس دخترانه مرودشت

گفتند : چیزی از او به جا نمانده است ، جز راه ناتمام...


خالصانه آمده‌ایم تا زیارتتان کنیم و با دل‌های خسته اما امیدوار، خدا را در این مکان با بغض‌های شکسته فرا بخوانیم و بگوییم که شهدا! ما شما را فراموش نکرده‌ایم......

ای شهدای گمنام و ای غلطیده‌شدگان در سرب‌های سرد و سنگین که به عشق امام میهن و انقلاب و اسلام، سر بر سودای عشق گذاشتید؛آمده ایم تا هوار بزنیم: های ای شهدا، راه شما، اندیشه شما و تفکر شما در روح و روان جامعه ما دانش آموزان هنوز جاریست...

به گزارش روابط عمومی بسیج دانش آموزی شهرستان مرودشت؛همزمان با هفته گرامیداشت مقام معلم یادواره شهدای فرهنگی و دانش آموز در مدرسه راهنمایی دخترانه شاهد با حضور پیکر مطهر یکی از شهدای گمنام  برگزارشد.

در این مراسم


که به همت مسئولین بسیج دانش آموزی ،سپاه ناحیه و آموزش وپرورش برگزار شده بود دانش آموزان با حمل پیکر شهید گمنام به گل افشانی و عطر افشانی پرداختند.سپس برادر اصغر بهمنی از مداحان اهل بیت به مدیحه سرایی در رسای شهدای گمنام پرداخت و مجلس را به فیض کامل رساند. در ادامه نیز برادر حاج ابراهیم کشاورز از سرداران و جانبازان دفاع مقدس با ایراد سخنرانی و خواندن دکلمه ای در وصف و زبان حال شهدا برای دانش آموزان به مجلس حال و هوای جبهه و جهاد و شهادت داد. در پایان برنامه نیز دانش آموزان هریک با نوشتن دلنوشته بر روی تابوت شهید به نجوا و صحبت با این شهید گمنام پرداختند. 

متن زیبا در توصیف معلم

وبلاگ "با ولایت زنده ایم " نوشت :

 

به نام خالق هستی بخش

معلم عزیز ، استاد بزرگوار، تو را به چه مانند کنم . دل دریاییت لبریز از آرامش است همچون کوه استوار از حوادث روزگار ایستاده ای و همچون ابر، باران پر شکوه معرفت بر چمن های دشت دانش آموختگی فرو می ریزی . خورشید نگاهت گرمابخش وجود ما وحرارت کلبه ی سرد یأس و ناامیدی و ارمغان شور و شعف است . غنچه ی تبسمی که از گلستان لبهای تو می روید، طراوت لحظه های ابهام و زیبا یی بخش خانه ی وجود ماست . کلام روح بخش و دلنشین تو موسیقی دلنوازی است که بر گوش جان می نشیند و اهنگ زندگی را به شور در می آورد. روانی به لطافت گلبرگهای ارغوان داری که از احساس و شور و شعف لبریز است . دستهای روشنت سپیدی خود را از گل بوسه های گچ گرفته و شمع وجودت از نیروی ایمان و انسانیت شعله ور است . سرخی شفق ، تابش آفتاب ، نغمه ی بلبلان ، صفای بستان ، آبی دریاها ، همه و همه را می توان در تو خلاصه نمود . معنای کلام امید بخش تو همچون نسیم صبحگاهان نشاط بخش روح خسته ماست . علم آموزی و صبر

ایمان را از پیامبران به ارث برده ای و به حقیقت وارث زیبایی ها بر گستره ی گیتی هستی . قدوم سبز تو سبزینه ی کوچه باغ های زندگی و صفا بخش خاطر پر دغدغه ی ماست . طپش قلب تو آهنگ خوش هستی و جوشش نشاط در غزل شیوای زندگی است . تو روشنایی بخش تاریکی جان هستی و ظلمت اندیشه را نور می بخشی . ‹‹ و ما یستوی الاعمی والبصیر . و لا الظلمات ولا النور ›› وهرگز کافر تاریک جان کور اندیش با مومن اندیشمند خوش بینش یکسان نیست وهیچ ظلمت با نور یکسان نخواهد بود . چگونه سپاس گویم مهربانی ولطف تو را که سرشار از عشق ویقین است . چگونه سپاس گویم تأثیر علم آموزی تو را که چراغ روشن هدایت را بر کلبه ی محقر وجودم فروزان ساخته است . آری در مقابل این همه عظمت و شکوه تو مرا نه توان سپاس است ونه کلام وصف . تنها پروانه ی جانم بر گرد شمع وجودت ، عاشقانه چنین می سراید : معلم کیمیای جسم و جان است ... مــعلم رهنمای گمرهان است.... شـده حک بر فراز قله ی عشق .... معلم وارث پیغــــمبران است.

اردیبهشت  1393

 

داستانک :من که نمی خواهم موشک هوا کنم!

وبلاگ " زنگ تفریح مدادرنگی ها " نوشت :

یکی از دانشجویان دکتر حسابی به ایشان گفت : شما سه ترم است که مرا از این درس می اندازید. من که نمی خواهم موشک هوا کنم . می خواهم در روستایمان معلم شوم  .

دکتر جواب داد : تو اگر نخواهی موشک هواکنی و فقط بخواهی معلم شوی قبول ، ولی تو نمی توانی به من تضمین بدهی که یکی از شاگردان تو در روستا ، نخواهد موشک هوا کندابرو

نقش معلم در گسترش فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر

وبلاگ "سفیران امر به معروف " نوشت :

نقش معلم را در گسترش فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر را به4 دلیل  می توان با اهمیت دانست . ما در این مقاله این 4 مورد را به طور مختصر مورد بررسی قرار می دهیم .

این دلایل به شرح زیر می باشد :

1.       معلم به عنوان الگوی دانش آموز می باشد و گفته ها و نصیحت های وی می تواند دانش آموز را تحت تأثیر قرار دهد .

2.       فرهنگ و دین ما ایجاد می کند که ارزشهای اخلاقی و معنوی باید در مدارس گسترش پیدا کند و این به عهده معلم می باشد .

3.       هم وظیفه شغلی و هم وظیفه شرعی معلم ایجاد می کند که در مدارس ترویج فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر در اولویت های یاد دهی معلم باشد .

4.       نقش پذیری اجتماعی و اهمیت دادن به این ارزش های  معنوی بیشتر در دوران دانش آموزی می باشدکه معلم می تواند با خلاقیت خود این دانش آموزان را در جهت مثبت سوق دهد .

   ادامه مطلب ...

روزی که خانم معلم " ش " را یادمان داد

وبلاگ " شهید علم الهدی آباده " نوشت :


روزی که خانم معلم " ش " را یادمان داد ..........ش مثل شهید....

نزدیکی های انقلاب بود من معلم پایه اول بودم . وقتش رسیده بود که حرف " شین " را به دانش آموزانم یاد بدهم ...

چند روز پیش خانم معمارزاده را دیدم. خانم معلمی که معلم ِ معلم های ما بوده. خانم معلمی خوش مشرب و مهربان و طبق معمول همیشه از او خواستم خاطره ای از آن دوران برایم تعریف کند. با اینکه ایستادن برایش کمی مشکل بود با حوصله خاطره ای برایم گفت از تدریس حرف "شین"  که حتما آن را بخوانید:
نزدیکی های انقلاب بود؛ من معلم پایه اول بودم. وقتش رسیده بود که حرف "شین" را به دانش آموزانم یاد بدهم. مثل همیشه وارد کلاس شدم و روی تخته با گچ قرمز نوشتم "شـ، ش" وقتی کارم تمام شد از بچه ها خواستم طبق روال کلاس، برای جلسه بعدی چند کلمه که حرف "شین" دارد را بنویسند و با آن ها جمله بسازند.

جلسه بعد شد و از بچه ها تکلیف خواستم؛ هر کسی چیزی نوشته بود و جمله ای ساخته بود. در میان بچه ها 2 جمله کوتاه توی دفتر «مهرداد» به نظرم جالب آمد. نوشته بود: "من شیرینی را دوست دارم. شربت شیرین است." برایم جالب بود بدانم چرا توی این همه شیرینی چرا شربت؟!  ادامه مطلب ...