خاکی بهشتی با خواص شگفت انگیز

وبلاگ " ملایر " نوشت :

خاک هیچ ارزشی ندارد اما چه چیزی باعث می شود که خاک کربلا مهر نماز عارفان گردد و در سجاده عطر شهادت از تربت حسین علیه السلام به مشام عاشقان برسد و شفاءبخش دردها شود. به راستی چه رازی در تربت کربلا نهفته است.

قطعه ای از بهشت

خاک کربلا قطعه‏اى از بهشت است که خداوند قادر متعال به واسطه قدردانى از یک فداکار در راه دین که تمام هستى خود را فدا کرده ، در آن خاک، برکت و فضیلت و شفا قرار داده است . فضیلت و آثار و برکاتى که براى تربت حسینى است ، براى هیچ تربتى و قطعه‏اى از قطعات زمین نیست .

در زمان شاه عباس، پادشاه فرنگی کسی را فرستاد تا با علماء شیعه مناظره کند که اگر علماء شیعه مجاب شدند شما به دین ما درآئید و اگر ما مجاب شدیم به دین شما در می آئیم علماء جمع شدند بزرگ آنان ملا محسن فیض کاشانی بود گفت مگر عالمی نداشتید که بیاید او گفت شما در مقابل من عاجزید گفت هر چه در دست بگیرید من می دانم چیست ملامحسن فیض تسبیحی از تربت حضرت سیدالشهداء رادر مشت خود گرفت آن شخص فرنگی سرش را پائین انداخت و فکر می کرد، ملامحسن فیض گفت چرا فکر می کنی، نتوانستی ، او گفت چرا می دانم در دست تو قطعه ای از بهشت است اما در این فکرم که از کجا به دست تو رسیده است ، ملامحسن گفت راست گفتی در دست من تربت مولای ما حسین علیه السلام است و این حسین فرزند رسول اللّه صلی الله علیه و آله است که این تربت از خاک قبر اوست و اگر پیامبر ما بر حق نمی بود از صُلب اوکسی در بهشت مدفون نمی شود آن شخص فرنگی مسیحی اسلام آورد و مسلمان شد. (1)

 

 

حرمت تربت یار

تربت قبر حضرت سیدالشهداء علیه السلام بواسطه شهیدی و عزیزی که در آن مدفون است قابل احترام است و سزاوار است که انسان آن را احترام کند کمااینکه در بعض ابواب اشاره شد که ائمه علیهم السلام وقتی تربت را می دیدند ابتدا می بوئیدند و بعد می بوسیدند و بر دیدگان مبارک می نهادند و در روایات هم توصیه به این شده است. 

ادامه مطلب ...

بشارت !

یارسول الله !

خودتان فرمودید هرکس بشارت ربیع الاول را به شما بدهد بشارت بهشت را به او می دهید.


بهشت ما کربلاست ...


آقاجان روزیمون کنید 


السلام علیک یا ابا عبدالله...

وبلاگ " عرفان مقربین " نوشت :

دلم به مستحبی خوش است که جواب آن واجب است :

السلام علیک یا ابا عبدالله.......

باوجود رود فرات مسئله عطش برای امام حسین (ع) قابل پذیرش است ؟

وبلاگ" مرکز آموزشی شیخ مرتضی انصاری "نوشت :

وجود نزدیک بودن به رودخانه ی فرات و در نتیجه امکان وجود آبهای زیرزمینی برای حفرچاه همچنین قرارداشتن روز عاشورا در مهرماه، آیا مسئله عطش و تشنگی در کربلا برای کاروان حسینی قابل پذیرش است؟

برای پاسخ به این سؤال ابتدا لازم است با توجه به مستندات علمی به موقعیت جغرافیایی کربلا نگاهی داشته باشیم. دکتر محمدرضا سنگری در کتاب آینه در کربلاست، پس از بهره گیری از منابع جغرافیایی و کمک گرفتن از مراکز علمی به این نتیجه می رسد که ورود کاروان امام حسین)ع( به کربلا در روز دوم محرم سال 61 هجری معادل 12 مهرماه 59 شمسی بوده است.

برخی از ویژگی های جغرافیایی کربلا عبارتند از: خاک نسبتا نرم، پستی و بلندیها و گودا لهای متعدد، خارزار، دارای تپه ماهورها و ارتفاعات اندک، نزدکی به رودخانه های فرات و نخلستان های تُنُک. و از نظر موقعیت جغرافیایی کربلا، سرزمینی است در غرب رودخانه ی فرات، مجاور قبرستان کهنه ی مسیحی ها)نواویس(، شمال شرقی ایران، جنوب غربی حجاز، مجاور صحرا، حدود 60 مایلی جنوب بغداد، دجله در سمت چپ و فرات در سمت راست. آب و هوای این سرزمین، اغلب داغ، خشک،     کم باران، آفتابی و صاف است. اما در مورد مسأله ی تشنگی در کربلا، در منابع تاریخی آغاز رسمی قطع آب در کربلا، سه شنبه هفتم محرم برابر با 17 یا 18 مهرماه 59 شمسی گفته شده است، به این ترتیب که بر اساس دستور عبیدالله، عمر سعد پانصد نفر را به فرماندهی عمروبن حجاج، در کنار شریعه مأمور می کند که مانع دسترسی خیام امام حسین)ع( به آب بشوند که این امر سبب چیرگی تشنگی بر خیمه ها و یاران می شود. امام یک بار با حفر چاه اقدام به تهیه ی آب می کند به این ترتیب که پشت خیمه های زنان، نوزده قدم به سمت قبله برمی دارد و زمین را با تبر حفر می کند ناگاه آبی زلال جوشیدن می گیرد، همگان می نوشند و مشک ها را پر می کنند.  سپس چشمه فرو شده و هیچ نشانی از آن به جا نمی نماند.  

ادامه مطلب ...

داستان های شگفت انگیز از زیارت عاشورا

عارف فرزانه آیت اللّه بهجت (ره) می فرمود: مضمون زیارت عاشورا گواه و روشن کننده عظمت آن است، مخصوصاً وقتی آنچه در سند زیارت ملاحظه می کنیم که امام صادق علیه السلام به صفوان می فرماید:

زیارت عاشورا را بخوان و در خواندن آن استمرار داشته باش، من به خواننده آن چند چیز را تضمین می کنم: زیارت او قبول، تلاشش مشکور و حاجت وی از جانب خداوند متعال بر آورده می شود و با دست خالی باز نخواهد گشت. ای صفوان! این را با ضمانتی از پدرم، و پدرم از امیرالمؤمنین علیه السلام و ایشان از حضرت رسول صلّی الله علیه وآله و رسول خدا از جبرئیل و جبرئیل از خداوند عزّوجلّ دریافت نموده، هر یک از آنها این زیارت را با این ضمانت تضمین نمودند، خداوند عزّوجل به ذات اقدس خود قسم خورده که هرکس زیارت کند حسین علیه السلام را به این زیارت از نزدیک یا دور و دعا کند به این دعا، زیارت و دعای او را قبول می کنم و خواسته اش هرچه باشد بر آورده سازم.

پس از درگاه من با ناامیدی و زیان باز نگردد و او را به برآمدن حاجتش، و رسیدن به بهشت و آزادی از دوزخ خرسند و خوشحال می کنم و شفاعت او را در حق هر کس که شفاعت کند بپذیرم.

(زیارت عاشورا و داستان های شگفت آن، ص 56)


مداومت به زیارت عاشورا

یکی از بزرگان می فرمود: مرحوم آیة اللّه حاج حسین خادمی و حاج شیخ عباس قمی و حاج شیخ عبدالجواد مداحیان روضه خوان امام حسین علیه السلام را در خواب دیدم که در غرفه ای از غرفه های بهشت دور یکدیگر جمع بودند. از آیة اللّه خادمی احوالپرسی کردم و گفتم : با هم بودن شما یک آیة اللّه و آقای حاج شیخ عباس قمی یک محدث و حاج شیخ عبدالجواد روضه خوان، چه مناسبتی دارد که با یکدیگر یک جا قرار گرفته اید؟
جواب دادند: ما همگی مداومت به زیارت عاشورا داشتیم و در مقدار خواندن زیارت عاشورا مثل هم بودیم .(کرامات الحسینیه، علی میر خلف زاده، ج 2)
فرمود: من حکم می کنم که شیعیان ساکن سامراء از امروز تا ده روز همه مشغول خواندن زیارت عاشوراء شوند و ثواب آنرا هدیه روح شریف نرجس خانم والده ماجده حضرت حجة بن الحسن (عج) نمایند تا این بلاء از آنها دور شود اهل مجلس این حکم را به تمام شیعیان رساندند و همه مشغول زیارت عاشوراء شدند.

بانوی دو عالم در مجلس زیارت عاشورا

خانم علویه ای که برای زیارت حضرت زینب و حضرت رقیه علیهماالسلام به شام مشرّف شده بود می گفت : محل رأس الشهداء برای من حالت خاص روحی داشت، همیشه آنجا می رفتم و زیارت می خواندم و با حال خوشی گریه می کردم، روزی در موقع زیارت حال خاصّی پیدا کردم ودریچه ای از عالم دیگر برای من گشوده شد، در آن حال که بیدار بودم مثل خواب دیدن این منظره را دیدم، عدّه ای زن بودند که مادرم نیز در میان آنها بود و از من تشکر می کرد که برایش زیارت و دعا می خوانم، در این اثناء زن بلند قامتی تشریف آوردند، زنها خدمت ایشان حاجت خود را عرض می کردند و من هم حاجت خود را عرض کردم،سپس گفتم: ما مجلس روضه خوانی داریم و در آن زیارت عاشورا می خوانیم،چراشماشرکت نمی کنید؟
فرمودند: من می آیم و شرکت هم می کنم به آن نشانی و دلیل که پسر خاله شما با عیالش یک جعبه شیرینی آوردند در مجلس شما و برای رفع مشکل منزل شان نذر کردند در مجلس زیارت عاشورای شما شرکت کنند، مشکل آنها به واسطه خواندن زیارت عاشورا رفع شد و منزل جدید را ساختند و در آن نشستند، امّا بعد دیگر در جلسه زیارت عاشورا شرکت نکردند.
حاج آقای ابطحی فرمودند: من صاحب نذر را می شناختم، جریان را به او گفتم، رنگش تغییر کرد و به گریه افتاده همسرش را صدا کرد و گفت : بشنو از کجا خبر می دهند و با تأسف گفت: مطلب دقیق همین است که گفتید، چه کنم مشکلات زندگی نگذاشته به نذر خود وفا کنم. (همان)

عذاب را از این قبرستان بردارید

علامه نوری نوشته: مردی صالح بود که همیشه در اندیشه آخرت شبها در مقبره بیرون شهر معروف به «مزار» که جمعی از صلحا در آن دفن شده بودند، به سر می برد. او همسایه ای داشت که دوران خردسالی را با هم گذرانده بودند و در بزرگی گمرکچی شده بود، پس از مرگ، او را در آن گورستان که نزدیک منزل آن مرد صالح بود به خاک سپردند.
بیش از یک ماه از مرگ گمرکچی نگذشته بود که مرد صالح او را در خواب می بیند که او حال خوشی دارد و از نعمتهای الهی بر خوردار است! به او می گوید: من از آغاز و انجام و درون و بیرون تو باخبرم، تو کسی نبودی که درونت خوب باشد و کار زشتت حمل بر صحت شود،...کارت عذاب آور بود و بس، پس از کجا به این مقام رسیدی؟
گفت: آری! چنان است که گفتی، من از لحظه مرگ تا دیروز در سختترین عذاب بودم، اما دیروز، همسر استاد اشرف آهنگر از دنیا رفته و در اینجا (اشاره به جایی کرده که پنجاه قدم از گورش دورتر بوده) به خاکش سپردند، دیشب سه مرتبه امام حسین علیه السلام به دیدنش آمدند. بار سوم فرمودند: عذاب را از این گورستان بردارند، لذا من آسایش قرار گرفتم.مرد صالح از خواب بیدار شده و در بازار آهنگران به جستجوی استاد اشرف می رود، او را یافته و از حال همسرش می پرسد، استاد اشرف می گوید: دیروز از دنیا رفته و در فلان مکان به خاکش سپردیم. مرد صالح می پرسد: به زیارت امام حسین علیه السلام رفته بود؟ می گوید: نه. می پرسد: ذکر مصیبت او می کرد؟ جواب می دهد: نه. سؤال می کند روضه خوانی داشت؟ می گوید: نه، از این سؤالات چه مقصودی داری؟ مرد صالح خوابش را نقل می کند و می گوید: می خواهم بدانم میان او و امام حسین علیه السلام چه رابطه ای بوده؟ استاد اشرف پاسخ می دهد: زیارت عاشورا می خواند.

(داستان های مفاتیح الجنان، اسماعیل محمدی، ص 40)


رفع بلایی بزرگ

علامه شیخ حسن فرید گلپایگانی از استاد خود مرحوم آیة اللّه شیخ عبدالکریم حائری یزدی نقل فرمود: اوقاتی که در سامراء مشغول تحصیل علوم دینی بودم اهالی سامراء به بیماری وباء و طاعون مبتلا شدند و همه روزه عده ای می مردند روزی به همراه جمعی از اهل علم در منزل استادم مرحوم سیّد محمّد فشارکی بودیم، ناگاه میرزا محمّد تقی شیرازی تشریف آوردند و صحبت از بیماری وباء شد که همه در معرض خطر مرگ هستند.
مرحوم میرزا فرمود: اگر من حکمی بدهم آیا لازم است انجام شود یا نه ؟ همه اهل مجلس تصدیق نمودند که بلی .
سپس فرمود: من حکم می کنم که شیعیان ساکن سامراء از امروز تا ده روز همه مشغول خواندن زیارت عاشوراء شوند و ثواب آنرا هدیه روح شریف نرجس خانم والده ماجده حضرت حجة بن الحسن (عج) نمایند تا این بلاء از آنها دور شود اهل مجلس این حکم را به تمام شیعیان رساندند و همه مشغول زیارت عاشوراء شدند.
از فردا تلف شدن شیعه متوقف شد و همه روزه عده ای از سنی ها می مردند به طوریکه بر همه آشکار گردیده برخی از سنی ها از آشناهای خود از شیعه ها پرسیدند: سبب اینکه دیگر از شما تلف نمیشوند چیست ؟
به آنها گفته بودند: زیارت عاشوراء، آنها هم مشغول شدند و بلاء از آنها هم بر طرف گردید.
علامه فرید فرمودند: وقتی گرفتاری سختی برایم پیش آمد فرمایش آن مرحوم بیادم آمد و از اول محرم سرگرم زیارت عاشوراء شدم روز هشتم بطور خارق العاده برایم فرج شد.

(داستان های شگفت، عبدالحسین دستغیب)


زینب جان!شرمنده ایم

وبلاگ " پله پله تا خدا " نوشت :

 

زینب جان!شرمنده ایم که بهای حسینی شدن ما "بی حسین" شدن تو بود،

و شرمنده تر آنکه تو بی حسین شدی و ما حسینی نشدیم. 

کربلا سکوت را بشکن!

وبلاگ " لبخندهای خاکی " نوشت: 
اسلام با خون حسین زنده شد و با پیام آوری و صبر خانم زینب (س) تا حال زنده مانده است.

کربلا سکوت را بشکن و با ما سخن بگو، بگو که با تو و حسینت چه کردند؟

هویزه تو هم بگو که صحنه های عاشورا دوباره در تو تکرار شد. کربلا اگر آن روز یزیدیان بر بدن های شهدا اسب نتاخته بودند امروز دیگر صدامیان چطور جرأت می کردند در کربلای هویزه بر بدن های مطهر علم الهدی و یاران با وفایش تانک روانه کنند. هویزه هم حتماً صدای شکستن استخوان ها از شدت بغض و کینه صدامیان در زیر تانک ها را شنیده است. کربلا تا به کی مهر سکوت بر لب خواهی داشت، سخن بگو. از لحظاتی بگو که حضرت زینب در گودال قتلگاه به دنبال پیکـر مطهـــر، بی ســر و تکه تکـــه برادرش می گشت و آنقدر پیکر مطهر آقا زخم خورده بود که حتی خواهر هم برادر را نمی شناخت و وقتی به مقابل پیکر برادر رسید فرمود: انت اخی؟ انت حسینی؟

و معراج شهدا هم شاهد بود زمانی را که پیکر بی جان، استخوان های شکسته شده و تن بی سر برادرم را دیدم من هم گفتم:   ادامه مطلب ...

به یاد سرباز شش ماهه حسین(ع)...

وبلاگ " کمی از هر کجا " نوشت :


ای آنکه توان شمشیر زدن نداشت و با سپیدی حنجرش به حمایت امام زمانش برداشت

مگر جرمت چه بود که تیر سه شعبه حرمله پاسخت گشت

اف برتو ای روز گار که شش ماهه را هم قربانی دنیای پر از جور و جفا ساختی

وچه کشید زمین و آسمان آنگاه که حنجر تشنه ات به خون پاکت اغشته گشت و چه کشید حسین(ع)...

آن زمان که گرمای وجودت با خون، دستانش را بوسه زد و اینگونه ادای دین کردی

و آه ...

و آه از آن زمان که گهواره ات  بی صاحب گشت و چشمان رقیه به راه بود که بیایی ...

که بیایی و لالایی رباب  بازهم آرامش بخش تشنگی ات باشد

و امان از دل رباب...

و امان از دل رباب آن گاه که بر گهواره ی خالی لالایی خواند

لای لایی اصغر شیرین زبانم لای لایی........

 



مراسم عزاداری دانش آموزان

وبلاگ " یاس " نوشت :

به مناسبت ایام سوگواری اباعبدالله الحسین  دانش آموزان با همکاری کادر آموزشی مدرسه زینب کبری(س)  به صورت خودجوش مراسم زیارت عاشورا و سینه زنی را در دهه محرم هر روز صبح برگزار می کنند.

 
ادامه مطلب ...