فرشته ها هم عاشق می شوند

 راستش وقتی پای رمانی با موضوع حجاب، عفاف، تفاوت نسلها، عشق پاک، دغدغه‌های دختران امروز و... به میان می‌آید دست و دل آدم می‌لرزد که آیا برای معرفی سراغ این کتاب برود یا نه. در این سالها اکثر کتابهای ادبی که با این موضوعات منتشر شده‌اند چنگی به دل نزده و از نظر داستانی ضعیف بوده‌اند. همین هم باعث شده تا تصور عمومی کتابخوان‌ها از این نوع رمان‌ها یا داستان‌ها، کتابهایی باشد که از نظر عناصر داستانی در فقر شدید به سر می‌برند و حتی اگر محتوای خوبی هم داشته باشند، از ریختن آن در قالب داستان عاجز بوده‌اند.

از شما چه پنهان کتاب «فرشته‌ها هم عاشق می‌شوند» را با همین پیش فرض دست گرفتیم و ورق زدیم. انتظار داشتیم که با رمانی بی‌کشش و بدون جذابیت که پر است از شعارهای تکراری روبرو شویم، اما انصافاً اینطور نبود.

این کتاب را نعیمه اسلاملو نوشته است؛ کسی که اگرچه تالیفات  و فعالیت‌های گوناگونی در زمینه حجاب و عفاف دارد اما تا به حال در حوزه ادبیات و رمان دست به قلم نبرده بود. این هم دلیل دیگری بود که انتظار رمان خوبی از اولین کتاب ادبی او نداشته باشیم.

 

«فرشته‌ها هم عاشق می‌شوند» شاید رمان خارق العاده‌ای نباشد اما رمانی خوب و دلچسب است که تقریباً هیچگاه از ریتم نمی‌افتد و خواننده را بی‌حوصله نمی‌کند. مخصوصاً شروع داستان که بسیار هوشمندانه انتخاب شده و می‌تواند تا چندین فصل به تنهایی انگیزه لازم را برای دنیال کردن داستان به مخاطب تزریق کند. شخصیت‌ها در داستان خوب از آب درآمده و باور پذیرند. فرشته –شخصیت اصلی- دختر عادی، منطقی و البته با ذهنی پر از سوال‌هایی است که این روزها شاید در فکر هر دختری ورجه وورجه کنند. در طول 430 صفحه‌ داستان به ندرت پیش می‌آید که خواننده احساس کند نویسنده دارد از شخصیتی طرفداری می‌کند و علاقه‌اش به یک شخصیت باعث شده که پا را از دایره منطق و انصاف بیرون بگذارد.

تناسب دغدغه‌های زنان و دختران امروز با زنان و دختران امروز را می‌توان محور این رمان دانشت اما عجله نداشتن نویسنده برای ریختن آبشاری از شعارها و هشدارها به سر خواننده یکی دیگر از نقاط قوت کتاب است. اسلاملو هول نبوده که از همان ابتدا هرآنچه قرار است بگوید را فرو کند در مغز مخاطب، بلکه صبر کرده تا داستان با گیرایی و کشش خودش مخاطب را به سمت آن باورها ببرد.

البته هرآنچه گفته شد به این معنی نیست که «فرشته‌ها...» رمانی بی‌عیب و نقص است. همانطور که گفته شد نمی‌توان این کتاب را یک شاهکار ادبی به حساب آورد اما نقاط قوت آن به قدری هست که وقتی آنها را در کنار مهجور بودن این دست موضوعات در فضای داستانی می‌گذاریم به انتشار چنین کتابی ببالیم. و البته حتماً خود نویسنده اثر هم ادعا ندارد که اولین رمانش خالی از عیب و نقص است.

بیش از 100 کتاب درباره خاطرات همسران شهدای یا امدادگران و زنانی که در جبهه‌ها حضور داشته‌اند دستمایه نگارش این رمان بوده است. این چیزی است که نویسنده و ناشر کتاب (تلاوت آرامش) به آن اشاره کرده‌اند. بخشهایی از این خاطرات هم به صورت مستند و به تناسب موقعیت در کتاب آورده شده است.

فرشته و دوستانش مانند هر دختر دیگری در ایران امروز زندگی می‌کنند، در اجتماع حضور دارند و با مسائل مبتلابه جامعه دست به گریبانند. آنها مثل هر دختر دیگری عاشق می‌شوند و حال این رمان شرح پاکدامنی و متانت یک دختر ایرانی است که مسیر کمال را قدم به قدم طی می‌کند.

خواندن این رمان می‌تواند برای همه کسانی که دستی در امور تربیتی دارند و با دختران جوان و نوجوان دمخور هستند بکار آید. حتی می‌توان مطالعه‌اش را به همه پدران و مادران توصیه کرد و از همه مهمتر آن را به عنوان هدیه‌ای مناسب برای اهدا به دختران خانواده پیشنهاد داد. تلاش نویسنده برای باورپذیر و واقعی درآوردن فضای داستان و تعاملات بین شخصیتها –که غالبا دختر هستند- تا حد زیادی جواب داده و این امر می‌تواند دلیلی باشد بر اینکه هر دختر ایرانی که حتی علاقه زیادی هم به رمان خواندن ندارد، از خواندن این کتاب لذت ببرد.


خوشبخت کیست؟!

وبلاگ " امیدانه " نوشت:

خوشبخت، کسى است که به یکى از این دو چیز دسترسى دارد:

 


یا کتاب‌هاى خوب
یا دوستانى که اهل کتاب باشند.

                                                       ((ویکتور هوگو))

متن عربی و ترجمه خطبه امام سجاد (ع) در مسجد شام

وبلاگ اهل قلم به نقل از وبلاگ منتظران منجی (عج) نوشت:
مقدمه

اهل بیت پیامبر(ص) در اول صفر سال 61 هجری قمری در شرایطی وارد شهر شام شدند که حدود چهل سال در این شهر و اطراف آن بر ضد امیرالمؤمنین علی علیه السلام تبلیغات مسموم صورت گرفته بود.

معاویه تعدادی خطیب پول پرست را مأمور ساخته بود که به مقام و منزلت شامخ حضرت علی علیه السلام توهین و جسارت کنند و آن حضرت را مورد فحّاشی و بدگویی قرار دهند.

مردم شهر شام نیز از هنگامی که این شهر به قلمرو مسلمانان در آمده بود، تا عصر امام سجاد(ع) تنها حاکمان و فرمانروایان طائفه بنی ‌امیه را در خود دیده بودند و لذا نه محضر پیامبر(ص) را درک کرده بودند و نه روش اصحاب صالح آن حضرت را.

شامیان در این مدت اسلام را در چهره امویان دیده بودند و تنها آنان را بازماندگان و خاندان پیامبر می ‌دانستند و بر خلاف کوفیان تنها همین را می‌ دانستند که فردی خارجی به نام «حسین» بر امیرالمؤمنین یزید!!! شوریده و توسط سپاه خلیفه به قتل رسیده و خاندان وی به اسارت گرفته شدند. از این رو به شکرانه این پیروزی و ورود کاروان اسرا شهر را آراسته و جشن گرفته بودند.
خطبه حضرت سجاد (ع) در مسجد شام

حضرت على بن الحسین علیه السلام از یزید درخواست نمود که در روز جمعه به او اجازه دهد در مسجد خطبه بخواند، یزید رخصت داد؛ چون روز جمعه فرا رسید یزید یکى از خطباى مزدور خود را به منبر فرستاد و دستور داد هر چه تواند به على و حسین علیهما السلام اهانت نماید و در ستایش شیخین و یزید سخن براند، و آن خطیب چنین کرد.

امام سجاد علیه السلام از یزید خواست تا به وعده خود وفا نموده و به او رخصت دهد تا خطبه بخواند، یزید از وعده‏اى که به امام علیه السلام داده بود پشیمان شد و قبول نکرد .
معاویه پسر یزید به پدرش گفت: خطبه این مرد چه تأثیرى دارد؟ بگذار تا هر چه مى‏خواهد، بگوید.
یزید گفت: شما قابلیتهاى این خاندان را نمى‏دانید، آنان علم و فصاحت را از هم به ارث مى‏برند، از آن مى‏ ترسم که خطبه او در شهر فتنه بر انگیزد و وبال آن گریبانگیر ما گردد (1) .  

ادامه مطلب ...

7 سوال از استاد شهید مطهری

وبلاگ "من بیدارم!!! " نوشت :

افت راندمان کاری حاصل از روزه داری چگونه توجیه می شود؟http://bookroom.ir/part,showAttachment/id,2880/preview,standard/

علت نکوهش ثروت اندوزی از نظر دین اسلام چیست؟

آیا منتظران باید فساد کنند تا حضرت مهدی(عج) زودتر ظهور کنند؟

برای تحقق امر به معروف و نهی از منکر آیا مجوزی برای استفاده از خشونت است؟

اسلام بر چه اساسی معتقد است که انسان ها در تمام جوامع نیازمند رهبری هستند؟

آیا حرام بودن انتشار برخی از کتاب ها در اسلام، با اصول اولیه آزادی منافات ندارد؟

, ...

 




ادامه مطلب ...

معرفی کتاب "استاد عشق "

وبلاگ " مرکز استعدادهای درخشان فرزانگان 1 " نوشت :

«او به محض شنیدن خواسته ام گفت:پس چرا به من نمی گویید؟!«گفتم :آخر خواسته من چیز عملی نیست.من با شمش آلومینیوم و میله برنزو میله آهنی تجربیاتی داشته ام،ولی نتایج کافی نگرفته ام و می دانم که دست یابی به خواسته ام غیر ممکن است.
«پروفسور وقتی حرفهای مرا شنید ،از ته دل خنده ای کرد و اشاره کرد همراه او بروم.با پروفسور به اتاق تلفنخانه دانشگاه آمدیم پروفسور با لبخند و شوق به خانمی که تلفنچی و کارمند جوان آنجا بود ،سفارش شمش طلا را داد و خداحافظی کرد و رفت.
من که هنوز باورم نمی شد......
 

این قسمتی از کتاب بسیارزیبای«master of love»
که توسط آقای ایرج حسابی فرزند پرفسورسید محمود حسابی(پدر علم فیزیک و مهندسی نوین ایران)نگارش شده است.
برای خریدن این کتاب حتی وقفه ای کوتاه اشتباهی آشکار است.

از دوستای گلم که به وبلاگ ما سر میزنن میخوام که درباره این قسمت از وبلاگ که درباره معرفی کتاب هست نظراتشون رو مکتوب کنند.باتشکر فراوان 

 

جهت دانلود کتاب کلیک کنید