در دل با حوریه بهشتی “بزمان” شهیده مطهره ناروئی

وبلاگ شهیده بلوچستان نوشت:

به بهانة سالگرد شهدای تاسوعا چابهار۱۳۸۹

حس عجیبی داشتم. احساس می‏کردم این مکان برایم آشناست؛

اما یقین داشتم تاکنون نظیر این باغ زیبا را هم ندیده ام…
ناگهان حس کردم کسی پشت سرم ایستاده است. روی برگرداندم.
 «آه، پروردگار من، چطور ممکن است؟ مطهره نازنینم تویی؟»
مطهره، با همان مظلومیت و نجابت و لبخندی همیشگی، آهسته گفت:
 «سلام پدرم!» ومن در حالی‏که از تعجیب زبانم بند آمده بود،
 مطهره را در آغوش گرفتم و گریستم: «باورم نمی‏ شود. مگر تو… مگر تو شهید نشده بودی…؟ می‏دانی سه ساله است ندیدمت؟
 از بچه ‏های دیگر چه خبر…؟» و او همچنان در سکوت، فقط گوش می‏کرد؛
با همان لبخند.«راستی، مطهره! چقدر جوان مانده ‏ای! اصلاً با سه سال پیش، هیچ فرقی نکرده‏ ای؟»
ناگهان، لبخند از لب‏های مطهره دور شد و با صدایی بغض‏ آلود، به من گفت: «ولی تو خیلی فرق کرده‏ای پدرم!»
 

ادامه مطلب ...

کربلا سکوت را بشکن!

وبلاگ " لبخندهای خاکی " نوشت: 
اسلام با خون حسین زنده شد و با پیام آوری و صبر خانم زینب (س) تا حال زنده مانده است.

کربلا سکوت را بشکن و با ما سخن بگو، بگو که با تو و حسینت چه کردند؟

هویزه تو هم بگو که صحنه های عاشورا دوباره در تو تکرار شد. کربلا اگر آن روز یزیدیان بر بدن های شهدا اسب نتاخته بودند امروز دیگر صدامیان چطور جرأت می کردند در کربلای هویزه بر بدن های مطهر علم الهدی و یاران با وفایش تانک روانه کنند. هویزه هم حتماً صدای شکستن استخوان ها از شدت بغض و کینه صدامیان در زیر تانک ها را شنیده است. کربلا تا به کی مهر سکوت بر لب خواهی داشت، سخن بگو. از لحظاتی بگو که حضرت زینب در گودال قتلگاه به دنبال پیکـر مطهـــر، بی ســر و تکه تکـــه برادرش می گشت و آنقدر پیکر مطهر آقا زخم خورده بود که حتی خواهر هم برادر را نمی شناخت و وقتی به مقابل پیکر برادر رسید فرمود: انت اخی؟ انت حسینی؟

و معراج شهدا هم شاهد بود زمانی را که پیکر بی جان، استخوان های شکسته شده و تن بی سر برادرم را دیدم من هم گفتم:   ادامه مطلب ...

سیاه و سفید

وبلاگ " من گمشده" نوشت :

 
یک صفحه سفید گذاشت جلوی دختر و گفتː

-<بنویس! هر چه می خواهی بنویس! بد,زشت,احساسی,هیجان انگیز,دوست داشتنی, هی بنویس و پاک کن....>

چند دقیقه بعد صفحه سفید کاغذ پراز علامت و حرف بود.چروک و خط خطی و کثیف.جای پاک کردن ها و نوشتن های

مکرر رویش دیده می شد.کاغذ را گرفت.یک کاغذ سیاه به او داد و گفتː

-<بنویس.همان هایی که آنجا نوشتی پاک کن ,خط خطی کن...>

دختر گفتː<نمی شود استاد,روی برگه سیاه چیزی نوشته نمی شود!>

استاد چادرش را سرکرد و لبخند ملیحی زد.نگاه دختر به سیاهی چادر خیره ماند.

به یاد سرباز شش ماهه حسین(ع)...

وبلاگ " کمی از هر کجا " نوشت :


ای آنکه توان شمشیر زدن نداشت و با سپیدی حنجرش به حمایت امام زمانش برداشت

مگر جرمت چه بود که تیر سه شعبه حرمله پاسخت گشت

اف برتو ای روز گار که شش ماهه را هم قربانی دنیای پر از جور و جفا ساختی

وچه کشید زمین و آسمان آنگاه که حنجر تشنه ات به خون پاکت اغشته گشت و چه کشید حسین(ع)...

آن زمان که گرمای وجودت با خون، دستانش را بوسه زد و اینگونه ادای دین کردی

و آه ...

و آه از آن زمان که گهواره ات  بی صاحب گشت و چشمان رقیه به راه بود که بیایی ...

که بیایی و لالایی رباب  بازهم آرامش بخش تشنگی ات باشد

و امان از دل رباب...

و امان از دل رباب آن گاه که بر گهواره ی خالی لالایی خواند

لای لایی اصغر شیرین زبانم لای لایی........

 



مراسم عزاداری دانش آموزان

وبلاگ " یاس " نوشت :

به مناسبت ایام سوگواری اباعبدالله الحسین  دانش آموزان با همکاری کادر آموزشی مدرسه زینب کبری(س)  به صورت خودجوش مراسم زیارت عاشورا و سینه زنی را در دهه محرم هر روز صبح برگزار می کنند.

 
ادامه مطلب ...

وقتی ارزش ها عوض می شوند...

وبلاگ " پویش " نوشت :

دیگر نه "شلوار پاره" نشانه ی "فقر" است .... نه "سکــوت" علامت "رضــایت".... دنــیـــــــــــــــای غـــریـبـیــست ارزشـــــــــــها "عـــــــــــــــــــوض" شـده اند و "عـــــوضــــــــــی هــا"، بــا ارزش....
یا ارحم الراحمین

اصلا حسین جنس غمش فرق می‌کند/شعر

وبلاگ طریقت مهر نوشت :


اصلاً حسین جنس غمش فرق می کند

این راه عشق پیچ و خمش فرق می کند

 

اینجا گدا همیشه طلبکار می شود

اینجا که آمدی کرمش فرق می کند

 

شاعر شدم برای سرودن برایشان

این خانواده، محتشمش فرق می کند

 

“صد مرده زنده می شود از ذکر یا حسین”

عیسای خانواده دمش فرق می کند

 

از نوع ویژگی دعا زیر قبه اش

معلوم می شود حرمش فرق می کند

 

تنها نه اینکه جنس غمش جنس ماتمش

حتی سیاهی علمش فرق می کند

 

با پای نیزه روی زمین راه میرود

خورشید کاروان قدمش فرق می کند

 

من از "حسینُ منّی" پیغمبر خدا

فهمیده ام حسین همش فرق می کند

 

شاعر: علی زمانیان

چرا باید دشمنان امام حسین (ع) را لعن کرد؟

این نوشته، از کتاب «آذرخش کربلا»اثر علامه بزرگوار حضرت آیت الله مصباح یزدی به تلخیص رسیده است و دارای نکاتی مهم در رابطه با چرایی لعن دشمنان امام حسین (ع) و یزیدیان زمان و حاوی مطالبی مهم و متناسب با فضای این روزهای کشور با بیانی شیوا و زبانی ساده و گیرا می باشد:

چنین پرسشی را غالباً منافقان، به ویژه منافقان مدرن مطرح می سازند. آنان می گویند: ما می پذیریم که باید شهادت امام حسین (ع) را در خاطره ها زنده نگاه داشت و به یاد امام حسین عزاداری کرد؛ اما لعن و نفرین بر دشمنانش در عزاداری های سنتی، نوعی خشونت با دیگران به شمار می آید که از جمله احساسات منفی است و با منش «انسان مدرن» نمی سازد. در این عصر، باید با شادی و لبخند با مردم رفتار کرد و از صلح و آشتی سخن گفت، و امروزه تبرّا از کسانی که هزار و چهارصد سال پیش، امام حسین را کشتند پسندیده نیست. با نظر به اینکه اسلام، دین محبت و رأفت و مرحمت است، بهتر آنکه، طریق صلح و آشتی و محبت در پیش گیریم.  ادامه مطلب ...

20 جمله از رهبر معظم انقلاب درباره عزاداری سیدالشهدا علیه‌السلام

وبلاگ " آفتاب شهر من" نوشت :

 در زندگى حسین‌بن‌على علیه‌السّلام، یک نقطه‌ى برجسته، مثل قله‌اى که همه‌ى دامنه‌ها را تحت‌الشعاع خود قرار مى‌دهد، وجود دارد و آن عاشورا است. ۱۳۷۱/۱۱/۰۶

* تحقیقاً یکى از مهمترین امتیازات جامعه شیعه بر دیگر جوامع مسلمان، این است که جامعه شیعه، برخوردار از خاطره عاشوراست. ۱۳۷۳/۰۳/۱۷


 یکى از بزرگترین نعمتها، نعمت خاطره و یاد حسین‌بن‌على علیه‌السّلام، یعنى نعمت مجالس عزا، نعمت محرّم ونعمت عاشورا براى جامعه شیعىِ ماست. ۱۳۷۳/۰۳/۱۷
* قدر مجالس عزادارى را بدانند، از این مجالس استفاده کنند و روحاً و قلباً این مجالس را وسیله‌اى براى ایجاد ارتباط و اتّصالِ هرچه محکم‌تر میان خودشان و حسین‌بن‌على علیه‌السّلام، خاندان پیغمبر و روح اسلام و قرآن قرار دهند. ۱۳۷۳/۰۳/۱۷

* در ماه محرم، معارف حسینى و معارف علوى را که همان معارف قرآنى و اسلامى اصیل و صحیح است براى مردم بیان کنید. ۱۳۷۲/۰۳/۲۶
  

ادامه مطلب ...