به شیطان گفتم: «لعنت بر شیطان»! لبخند زد.
پرسیدم: «چرا میخندی؟»
پاسخ داد:«از حماقت تو خندهام می گیرد»
پرسیدم: «مگر چه کردهام؟»
گفت: «مرا لعنت میکنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکردهام»
با تعجب پرسیدم: «پس چرا زمین میخورم؟!»
جواب داد: «نفس تو مانند اسبی است که آن
را رام نکردهای. نفس تو هنوزوحشی است؛ تو را زمین میزند.»
پرسیدم: «پس تو چه کارهای؟»
. . .
ادامه مطلب را در وبلاگ دوست عزیزمان مطالعه نمایید.