آی بی اس بلاگی ها ...با شما هستم!

وبلاگ " سنگرسازان  " نوشت :

سلام بسیجی..!

سلام به اون دخترایی که چادر شون رو محکم گرفتند..

سلام به همه بچه حزب الهی ها..

سلام به همه سر به زیر های استوار..

سلام به همه مذهبی ها..

سلام به آی بی اس بلاگی هایی که سرشون بره یاد شهدا از وبلاگشون نمی ره..

سلام به مسجدی ها..

سلام به بچه ها ی هیئت..

سلام به اونایی که آبروشون ولایت..

سلام عاشقان امام خامنه ای..

حواستون هست؟

"چه مومنی ! نماز اول وقتش دیر نمشه،

 چه  صوت قرآنی، پای ثابت نماز جمعه

 چه سر به زیرو با حیا ... چه مهربون..

چقدر با خدایی ..چقدر پاک!!!

 چه وبلاگ زیبا و پر محتوایی

چه حجاب زیبایی..چه سخاوتمند

چه خوش اخلاق.."

نکنه گول شیطون رو بخوریم..مغـــــرور بشیم..!

فکرم همه‌جا هست، ولی پیشِ خدا نیست /  سجادۀ زَردوز که محرابِ دعا نیست

گفتند سر سجده کجا رفته حواست؟ /   اندیشه سَیّالِ من ای دوست کجا نیست؟

از شدّتِ اِخلاصِ من عالَم شده حیران /    تعریف نباشد، ابداً قصدِ ریا نیست!

بیاین حواسمون رو بیشتر جمع کنیم!

قرار معنوی من و شما این باشه:غرور ممنوع

ایده از: خانه دوست کجاست؟

 

 

چفیه یعنی.... /شعر

وبلاگ " زلال ایمان " نوشت :

چفیه یعنی:

چفیه یعنــــــی غنچه ها پر پر شـــــدند جـــــــمله ی پروانه ها بی سر شدند

گوشه ای، نابی، گلی در خون نشست

سینه ای با تر کشی از غم، شکست

شعله ها، فــــــریاد ها در هم شـــــدند

گــــــــرگ ها، زنجیره ای از غم شدند

گوشــــــــه ای بال و پری آتــــش گرفت

سنــــــگری بر بستری آتـــــش گرفت

در نگاهــــــی ترکش و تیری نشســــت

گرد نقش غنچه ای غـــم حلقه بست

دست ها فــــــــــــواره شد تا عرش حق

قلب ها پر زد به ســــــــر فصل شفق

قامت زهـــــــــــرایی دریای عشــــــــق

مــــوج زد در کوچه بــــــــــازار دمشق

بار دیگر فـــــــــاطمه تکبیـر گــــــــــــفت

حیــــــــــــدری در خیبری دیگر شکفت

 

بسیج چکیده عشق و نماد غیرت است


وبلاگ " شهدای جویم "  نوشت :

بسیج عطری است آسمانی که از جوانه‏ های تراوش می‏شود و پایگاهی است برای مُشت‏های گره شده.

بسیج حنجره‏ای است سوزان بر ای سرودن حماسه‏ های سترگ و خورشیدی است تابناک برای شب‏های سرد و تاریک و وحشت‏زا.

بسیج سپاهی است مسلّح به ایمان و مجهّز به عشق و ریسمانی است برای بالا رفتن از شانه‏ های خیس آسمان.

بسیج لشگر حسین مظلوم است در روز عاشورا و رگبار اللّه‏ اکبر و فریاد تکبیرها.

بسیج میعادگاهی است برای کبوتران سرخ دلی که دل‏هایشان برای پرواز در اوج می‏تپد و بسیجی همان کبوتر سرخ دل است.

بسیجی چکیده عشق است و نماد غیرت. سمبل تعصب است و پاسدار مکتب.

بسیجیان، سرو قامتانی هستند که سرو در توصیف عظمتشان خمید و دریادلانی که دریا برای تفهیم وسعتشان خشکید. پروانه صفتانی که شمع از سوز و جمالشان آب شد، غیرتمندانی که کوه از هیبت غیرتشان فرو ریخت و طلایه ‏دارانی که حق در سیمایشان متجلّی است.

چه خالصانه جان در کف می‏نهند و چه عاشقانه زندگی را در طبق اخلاص.

مگر جز این است که همه رنگ‏ها، در حضور سبز و عشق سرخ و رویِ سفید و نگاه آبی بسیجی خود را می‏بازد و همه فریادها از هیبت نام بسیج، در گلو خشک می‏شوند؟!

مگر جز این است که: «سر مردان حق‏گو پیش غیر و آشنا بالاست».

بسیج! همه مظلومان ایران با نام تو آشنایند و همه مردم این مرز و بوم وام‏دار تواند.

تو دریای خروشانی از قدرتی، بخروش که پناه مستضعفانی و امید محرومان!

تو پایه‏های استوار سرزمین پهناورمان هستی، برپا باش که تو تکیه‏گاه شانه‏های خسته مظلومانی! تو همان «بسیجیده رزم با ترجمانِ» فردوسی و «نبرد آزمای ایران سپاهِ» نظامی هستی و ما همه تلاش‏هایت را در راه عمران، آبادی، امنیت و آزادی کشور اسلامی‏مان به قدمت هزاران بهار، ارج می‏نهیم، که این همه شکوه و عظمت و این همه مردانگی و غیرت را چگونه ببینیم و چگونه پاس نداریم، ای بسیجی سلحشور!

تو سینه‏ای وسیع‏تر از اقیانوس داری. شانه‏ های سترگت تابِ تحمّل تمامِ مظلومیت‏های تاریخ و محرومیت‏هایِ مظلومانه را دارد. در صنوبرِ قلبت هر لحظه جوانه‏ های ایمان می‏شکفد و در تاریخِ توفان‏خیز سرزمینمان هر لحظه شکوه شان حماسه می‏آفریند. تو فاتحِ دروازه‏ های حقیقت و فاطر کاخ‏ های خیالی هستی.

و هرگز فراموش نمی‏کنیم که چگونه با دست توانا و پای پویای تو به اوج رسیدیم.

و هرگز فراموش نمی‏کنیم ایستادن بدون سپرت را در برابر دنیای دونِ استکبار.

ما و همه مظلومانِ میهن همیشه یاور توایم ای پایمرد صحنه‏ های ستُرگ، ای بسیجی!

بسیجی دیگر اثر ندارد؟!

بسیجی امروز هم دلباخته حق است؛ بسیجی چه کند که «حرمت‌شکنان عاشورا» ملیت عراقی نداشتند؟! بسیجی چه کند که هم باید «حفظ خون» کند، هم «حفظ خون دل»؟!

به گزارش "ندای انقلاب"، حسین قدیانی امروز چهارشنبه ۲۹/۰۸/۹۲ طی یادداشتی در روزنامه وطن امروز نوشت: علمداران تفحص علی‌آقای محمودوند و آقامجید پازوکی که خود نیز به کاروان شهدا پیوستند، عجیب خشت راست و درستی بنا کردند در این حرکت ظهر عاشورای فکه در قتلگاه والفجر مقدماتی. تقدیر خدا بر این بود که این ۲ شهید فقط همان سال اول دست‌اندرکار این مراسم باشند، آنهم با قلت عدد. اینک ۱۵ سال از مراسم ظهرعاشورای فکه می‌گذرد. مراسمی که سال اول، فقط و فقط ۱۰۰ نفر فوقش ۱۲۰ نفر شرکت‌کننده داشت، اینک نزدیک ۵۰ اتوبوس و بیش از ۱۰۰ وسیله نقلیه شخصی میهمان دارد. شاید... تاکید می‌کنم شاید خود شهیدان محمودوند و پازوکی هم باورشان نبود آن خشت کوچک ۱۵ سال پیش، تبدیل به این بنای محکم و تنومند شود. خداوند اما اینگونه به کار شهید و خون شهید برکت می‌دهد. چگونه؟ هیچ! از جوانان و نوجوانان نسل‌های بعد انقلاب، بسیجیانی می‌آفریند مثل همان بسیجیان زمان جنگ، با همان ایمان، بلکه بیشتر. با همان اخلاص بلکه بیشتر. با همان عزم و انگیزه بلکه بیشتر. ‌ای بسا که فکر می‌کردند روز آخر جنگ تحمیلی ملت ما با صدام که نه، با خود خود خود آمریکا، روز انقضای بسیج و فرهنگ بسیجی است. اینک کجایند ببینند که فکه به همان اندازه که به بسیجیان زمان جنگ شناخته می‌شود، شهره به بسیجیان نسل سوم و چهارم انقلاب است؟!  ادامه مطلب ...