به بهانة سالگرد شهدای تاسوعا چابهار۱۳۸۹
حس عجیبی داشتم. احساس میکردم این مکان برایم آشناست؛
اما یقین داشتم تاکنون نظیر این باغ زیبا را هم ندیده ام…
ناگهان حس کردم کسی پشت سرم ایستاده است. روی برگرداندم.
«آه، پروردگار من، چطور ممکن است؟ مطهره نازنینم تویی؟»
مطهره، با همان مظلومیت و نجابت و لبخندی همیشگی، آهسته گفت:
«سلام پدرم!» ومن در حالیکه از تعجیب زبانم بند آمده بود،
مطهره را در آغوش گرفتم و گریستم: «باورم نمی شود. مگر تو… مگر تو شهید نشده بودی…؟ میدانی سه ساله است ندیدمت؟
از بچه های دیگر چه خبر…؟» و او همچنان در سکوت، فقط گوش میکرد؛
با همان لبخند.«راستی، مطهره! چقدر جوان مانده ای! اصلاً با سه سال پیش، هیچ فرقی نکرده ای؟»
ناگهان، لبخند از لبهای مطهره دور شد و با صدایی بغض آلود، به من گفت: «ولی تو خیلی فرق کردهای پدرم!»
بسمه رب شهداوصدیقین
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین السلام علی قلب الزینب الصبور ولسان الشکور و سلام علی من ناصرة الحسین فی جهادة
بنازم به آن معلمی که در یک نصف روز دانش آموزان عالَم را عالِم می کند.
ابتدا قانون آزادی را با خون خویش را بر زمین می نویسد آنگاه با خون هفتاد دو تن امضا می کند.
می دانیم که جریان خون در رگهای بدن لذت بخش است اما ریختنش به پای محبوب زیبا تر و لذت بخش تر است.
بسیار خوشحالم که خون فرزندم در مکتب فرزند پیغمبر و در راه رضای خدا بر زمین ریخت و به قول حضرت امام (ره) هر چه مارا بکشید ما زنده تر می شویم . فرزندانمان با شهادتشان باعث بیداری ما وامت پیامبر (ص) در این خطه بلوچستان می گردند .
و امروز با این انفجارها و عملیات شوم دشمن مردم ایران از شیعه و سنی بیدارتر و هوشیارتر از گذشته در کنار هم شعار وحدت سر می دهند و خواهان نابودی دشمن مشترک هستند و تاریخ ثابت کرده حق همیشه بر باطل پیروز است و با خون مان این پیروزی را همه ساله جشن می گیریم و آمریکا واسرائیل بدانند هیچ غلطی نمی توانند بکنند.
فرزند پرپر شده ام شهیده مطهره نارویی در حال تقسیم پیشانی بند ابوالفضل العباس(ع) و در حال سقایت عزاداران ابا عبدالله الحسین(ع) بود که روحش به آسمان پرواز کرد.
شهیده مطهره نارویی
فرزند: نوراحمد
تاریخ تولد: 78/07/01
محل تولد : ایرانشهر- بزمان
سن: 12سال
شغل: محصل( اول راهنمایی)
محل تحصیل: چابهار مدرسه راهنمایی حجاب
تاریخ شهادت: 24/09/89
محل شهادت : چابهار(تاسوعای حسینی)
ادامه مطلب ...