کربلا سکوت را بشکن و با ما سخن بگو، بگو که با تو و حسینت چه کردند؟
هویزه تو هم بگو که صحنه های عاشورا دوباره در تو تکرار شد. کربلا اگر آن روز یزیدیان بر بدن های شهدا اسب نتاخته بودند امروز دیگر صدامیان چطور جرأت می کردند در کربلای هویزه بر بدن های مطهر علم الهدی و یاران با وفایش تانک روانه کنند. هویزه هم حتماً صدای شکستن استخوان ها از شدت بغض و کینه صدامیان در زیر تانک ها را شنیده است. کربلا تا به کی مهر سکوت بر لب خواهی داشت، سخن بگو. از لحظاتی بگو که حضرت زینب در گودال قتلگاه به دنبال پیکـر مطهـــر، بی ســر و تکه تکـــه برادرش می گشت و آنقدر پیکر مطهر آقا زخم خورده بود که حتی خواهر هم برادر را نمی شناخت و وقتی به مقابل پیکر برادر رسید فرمود: انت اخی؟ انت حسینی؟
و معراج شهدا هم شاهد بود زمانی را که پیکر بی جان، استخوان های شکسته شده و تن بی سر برادرم را دیدم من هم گفتم: ادامه مطلب ...