حامی-27 اردیبهشت پنجمین سالگرد ارتحال عالم ربانی و استاد عرفان، آیت الله العظمی محمد تقی بهجت(ره) است.
گوشه ای از زندگی نامه پر برکت ایشان برای درس آموزی از آن بزرگوار در ادامه می آید:
از کودکی همنشین وارستگان بود، نه همبازی کودکان. ده دوازده ساله بود که در نماز عارف شهر حالات عجیبی مشاهده میکرد. در دوران تحصیلاتش چنان با استعداد پیش رفت که بزرگان و اساتید به پدرش پیشنهاد کردند او را برای ادامه تحصیل به کربلا بفرستد.
گوشه ای از زندگی نامه پر برکت ایشان برای درس آموزی از آن بزرگوار در ادامه می آید:
کمتر
از چهارده سال داشت که راهی کربلا شد، اما این را بهخوبی فهمیده بود
که چرا به آنجا میرود. پیش از ورود به حوزه کربلا، در زادگاهش، فومن،
مقداری از دروس سطح را خوانده بود. پس از ورود به کربلا نیز با جدیت
بیشتری به تحصیلات خود ادامه داد. چنان در کلاسهای درس استعدادش را
نمایان کرد که حتی اساتید خود را به شگفت واداشت. استاد ادبیاتش، شیخ
ابوالقاسم خویی، دربارهاش گفته بود: «مرحبا به شاگرد بهتر از استاد». این
آخرین باری نبود که یکی از اساتیدش او را تمجید میکرد، بعدها نیز پس
از اینکه مشکل درسی آیتالله سید علی قاضی رحمهالله را حل کرده بود،
آیتالله قاضی گفته بود: «اشهد انک فاضل» و او را «فاضل گیلانی»
میخواند. |
تنها دردرسش ممتاز نبود، از همان ابتدا در عالم دیگری سیر میکرد، حتی پیش از بلوغ حالات مرحوم نایینی را در نمازش، که برای کسی مکشوف نبود، درک میکرد.
با هر دو بال
دو بال علم و عمل را با هم برای سیروسلوکش باز کرده بود؛ از همان آغاز میدانست که علم بیعمل و عمل بیعلم کجراهه است. در راه علم هرچه میخواند بادقت و عمیق میخواند، وقتی سطح را تمام کرد، صاحبنظر بود. در طهارت روحش نیز به شهادت مرحوم قوچانیرحمهالله، وصی اخلاقی آیتالله قاضی رحمهالله، در طول عمر هیچگاه به راه خطا نرفت؛ میگفت: «او اصلاً معصیت نکرده؛ چراکه پیش از بلوغ در سیروسلوک بوده است».
پس از چهار سال اقامت در کربلا، در سال ١٣١٢ش. به نجف اشرف مشرف میشود و در جوار بارگاه ملکوتی امیر مؤمنانعلیهالسلام جان خود را به دست اساتید آن دیار میسپارد تا از چشمه جوشان آنان سیراب گردد؛ اساتیدی که در زمان خود مجهولالقدر بودند، ولی هر یک چون ستارهای درخشان در آسمان علوم اهلبیتعلیهمالسلام میدرخشیدند؛ شیخ مرتضی طالقانی پارسای عارف و بیادعا، میرزای نائینی فقیه نواندیش، شیخ محمدحسین غروی اصفهانی اصولی ژرفنگر، شیخ محمدکاظم شیرازی فقیه مدقق، آقا ضیاء عراقی، سیدابوالحسن اصفهانی و.... علاوه بر فقه و اصول، برای یادگیری علوم عقلی و فلسفه در نزد سید حسین بادکوبهای زانو زد. بهرهاش از اساتید و بزرگان حوزه نجف اشرف به کسب علم و دانش محصور نشد، بلکه از منش و کردار آنان نیز درس گرفت و در نهایت، واپسین پلههای سلوک عرفانی و شهود الهیاش را به همراهی عارف بیبدیل، آیتالله سید علی قاضی طباطبایی، بالا رفت. از میان اساتید خود بیش از همه تحت تأثیر عمیق شیخ محمدحسین غروی اصفهانی و آیتالله قاضی طباطبایی بود.
دوازده سال در نجف با تلاش علمی و جهاد عملی، فراز و نشیبهای راه را طی کرد. اشتغال شدید شبانهروزی به تحصیل و تهذیب، توان جسمیاش را میکاست. گاهی برای تغییر آبوهوا و رفع کسالت به کاظمین و سامرا و کربلا میرفت، اما سرانجام برای بهبود کسالتهای ناشی از ریاضتها، پس از گذشت بیستونه سال از زادروزش (١٢٩5ش.) به زادگاهش بازگشت.
آن که می رودنمی فهمد... اما آن که بدرقه می کند خوب می داند کاسه ی آب معجزه نمی کند.