خوش دارم که در نیمه های شب در سکوت مرموز آسمان و زمین به مناجات برخیزم .
با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم .
آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم، محو عالم بی نهایت شوم .
از مرزهای علم وجود در گذرم و در وادی ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چیزی را احساس نکنم .
.
.
" خدایا تو را شکر می کنم که دریا را آفریدی ، کوهها را آفریدی
و من می توانم به کمک روح خود در موج دریا بنشینم و تا افق بی نهایت به پیش برانم
و بدین وسیله از قید زمان و مکان خارج شوم و فشار زندگی را ناچیز نمایم .
خدایا تو را شکر می کنم که به من چشمی دادی که زیبایی های دنیا را ببینم
و درک زیبایی را به من رحمت کردی
تا آنجا که زیبایی هایت را و پرستش زیبایی را جزیی از پرستش ذاتت بدانم ."
.
.
" خدایا از تو می خواهم که طبع ما را آنقدر بلند کنی که در برابر هیچ چیز جز خدا تسلیم نشویم .
دنیا ما را نفریبد، خودخواهی ما را کور نکند .
سیاهی گناه و فساد و تهمت و دروغ وغیبت ، قلب های ما را تیره و تار ننماید .
خدایا! به ما آنقدر ظرفیت ده که در برابر پیروزی ها سرمست و مغرور نشویم .
خدایا به من آنقدر توان ده که کوچکی و بیچارگی خویش را فراموش نکنم
و در برابرعظمت تو خود را نبینم ."
.
.
" هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد ، تو او را خراب کردی ،
خدایا ، به هر که و به هرچه دل بستم ، تو دلم را شکستی ،
عشق هر کسی را که به دل گرفتم ، تو قرار از من گرفتی ،
هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم ،
در سایه امیدی ، و به خاطر آرزویی ، برای دلم امنیتی به وجود آورم ،
تو یکباره همه را برهم زدی ، و در طوفان های وحشتزای حوادث رهایم کردی ،
تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم
و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم ...
تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم ،
و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم ،
و جز در سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم ...
خدایا ترا بر همه این نعمتها شکر می کنم ."
.
.
خدایا عذر می خواهم از اینکه در مقابل تو می ایستم و از خود سخن می گویم
و خود را چیزی به حساب می آورم که تو را شکر کند و در مقابل تو بایستد
و خود را طرف مقابل به حساب آورد !
خدایا آنچه می گویم از قلبم می جوشد و از روحم لبریز می شود .
خدایا دل شکسته ام ، زجر کشیده ام ، ظلم زده ام ،
از همه چیز ناامید و از بازی سرنوشت مأیوسم ،
در مقابل آینده ای تیره و مبهم و تاریک فرو رفته ام ، تنها ترا می شناسم ،
تنها به سوی تو می آیم ، تنها با تو راز و نیاز می کنم .