السَّلامُ علیکِ یا بِنتَ أَمیرِ المؤمِنین السَّلامُ علیکِ یا بِنتَ سَیِّدِ الوَصِیّین
السلام علیک یا زینب الکبری(سلام الله علیها)
سلام بر تو که آفتاب چشمان فاطمه (علیها السلام)، در نگاهت بود و هِیمَنه علی (علیه السلام)، در وجودت.
مهربانی ات، تار و پود حسین (علیه السلام) را خواهری می کرد؛ آنچنان که تاریخ
گواهی می دهد صفحات درخشان خواهرانگی ات را.
تو از آینه ها و حوالی معطر یاس ها آمده ای.
نشانه هایت، صلابت کوه ها را دارد.
پیشانی بلندت را مهتاب سجده می برد و رودها، جاری حضورت را در سرزمین عفت و
پاک دامنی، شهادت می دهند. قبله بهاری مان، وامدار نفس های معطر توست.
وقتی که پلک گشودی، خورشیدِ پنجمین روز بهارانه ماه جمادی الاول، از افق نگاه بی
کرانه تو طلوع کرد. گل لبخندت بر دامن نجابت زهرا شکفت و نوروزِ لحظه های
صبوری، در تقویم آفرینش آغاز شد. هستی، سوره آفرینش تو را با روایت صبر تلاوت
کرد.
میلادت شوقی بهارانه در رگ های خاک دوانید و تبسم نمکینت لب های روزگار را با خنده آشتی داد. صدای گریه ات در هلهله آسمانیان و دست افشانی زمینیان پیچید و ترانه شادی آفرید. عطر بهشتی نفست، مشام کوچه های مدینه را غرق اقاقی های بهشتی کرد. قدوم کوچک و مبارکت شادی آفرین بیت المقدس عشق علی و زهرا شد...
دکلمه زیبا در ادامه مطلب...
السَّلامُ علیکِ یا بِنتَ أَمیرِ المؤمِنین السَّلامُ علیکِ یا بِنتَ سَیِّدِ الوَصِیّینَ
السلام علیک یا زینب الکبری(سلام الله علیها)
سلام بر تو که آفتاب چشمان فاطمه (علیها السلام)، در نگاهت بود و هِیمَنه علی (علیه السلام)، در وجودت.
مهربانی ات، تار و پود حسین (علیه السلام) را خواهری می کرد؛ آنچنان که تاریخ
گواهی می دهد صفحات درخشان خواهرانگی ات را.
تو از آینه ها و حوالی معطر یاس ها آمده ای.
نشانه هایت، صلابت کوه ها را دارد.
پیشانی بلندت را مهتاب سجده می برد و رودها، جاری حضورت را در سرزمین عفت و پاک
دامنی، شهادت می دهند. قبله بهاری مان، وامدار نفس های معطر توست.
وقتی که پلک گشودی، خورشیدِ پنجمین روز بهارانه ماه جمادی الاول، از افق نگاه بی
کرانه تو طلوع کرد. گل لبخندت بر دامن نجابت زهرا شکفت و نوروزِ لحظه های
صبوری، در تقویم آفرینش آغاز شد. هستی، سوره آفرینش تو را با روایت صبر تلاوت کرد.
میلادت شوقی بهارانه در رگ های خاک دوانید و تبسم نمکینت لب های روزگار را با خنده آشتی داد. صدای گریه ات در هلهله آسمانیان و دست افشانی زمینیان پیچید و ترانه شادی آفرید. عطر بهشتی نفست، مشام کوچه های مدینه را غرق اقاقی های بهشتی کرد. قدوم کوچک و مبارکت شادی آفرین بیت المقدس عشق علی و زهرا شد.
دیدگان خویش را که گشودی، زهره و ناهید در اندرون آبی حیدر و زهرای پاک درخشید
و الماس های سیرت و صورت آن دو تابناک، بی دریغ بر همگان تابید
خوش آمدی، ای امید حیدر و آرزوی مادر!
... و باز امیرالمؤمنین علی علیه السلام، در انتظار پیام آور خورشید ماند؛ برای
نامگذاری افلاکی این فرشته آدمیزاده.
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم که آمد، دختر ماه را به آغوش پرنیانی اش سپردند
و باز پیامبر خورشید، در انتظار امین وحی خدا، جبرائیل... .
جبراییل که بر پیامبر لبخند نازل شد، عرض کرد: نام این زیور حبل المتین را «زینب»
بگذار!
زینبی که زینت پدر، بهشت مادر، آبی بی کرانِ حسن و شریک غم های حسین است
رسول عشق تو را به بانوی عشق و ایثار حضرت خدیجه (سلام الله علیها) شبیه کرد واحترام
بر تو را واجب گردانید و این گونه تو به رسالت عشق و ایثار بر کاروان اهل بیت معبوث شدی
خوش آمدی ای بانوی آیینه، ای سرو سپید، ای پرستار!
تو که آمدی، دل اندوهگین بشیر رحمت، از اندوه زخم های حسین، سرخ بود، امّا آبی شد.
تو که آمدی، عبداللّه جعفر طیّار، در طواف ضریح چشم های تو شفا گرفت.
تو الهه صبری و خداوند اولین غزل شکیبایی را با ترنم آیه «ان اللّه مع الصابرین» در وجود نازنین تو تلاوت کرد
نامت را باید این گونه سرود: زینب یعنی تبلور صبرِ علی و تجسم عصمت فاطمه. زینب یعنی،
زینت شب های بی کسی و تنهایی و بی زهرایی پدر. زینب یعنی مرحم زخم های سینه مادر.
زینب یعنی سنگ صبور غربت و مظلومیت حسن. زینب یعنی خطبه گویای رشادت و حقانیت
حسین. زینب یعنی زهرایی که سقیفه خون بارش کربلا آفرین شد. زینب یعنی پرستار زخم های
عاشورایی. زینب یعنی آغوش پناه کبوتران پر و بال سوخته کربلایی. زینب یعنی زن، اسوه،
وقار، شکیبایی، عصمت، نجابت، شجاعت. زینب یعنی وصف تمام خوبی ها تا بی نهایت
زینب ز قیام خود به دین داد حیات
وز خطبه او یافته اسلام نجات
بر شیر زن بیشه توحید درود
بر فخر زنان زینب کبری صلوات