وجود نزدیک بودن به رودخانه ی فرات و در نتیجه امکان وجود آبهای زیرزمینی برای حفرچاه همچنین قرارداشتن روز عاشورا در مهرماه، آیا مسئله عطش و تشنگی در کربلا برای کاروان حسینی قابل پذیرش است؟
برای پاسخ به این سؤال ابتدا لازم است با توجه به مستندات علمی به موقعیت جغرافیایی کربلا نگاهی داشته باشیم. دکتر محمدرضا سنگری در کتاب آینه در کربلاست، پس از بهره گیری از منابع جغرافیایی و کمک گرفتن از مراکز علمی به این نتیجه می رسد که ورود کاروان امام حسین)ع( به کربلا در روز دوم محرم سال 61 هجری معادل 12 مهرماه 59 شمسی بوده است.
برخی از ویژگی های جغرافیایی کربلا عبارتند از: خاک نسبتا نرم، پستی و بلندیها و گودا لهای متعدد، خارزار، دارای تپه ماهورها و ارتفاعات اندک، نزدکی به رودخانه های فرات و نخلستان های تُنُک. و از نظر موقعیت جغرافیایی کربلا، سرزمینی است در غرب رودخانه ی فرات، مجاور قبرستان کهنه ی مسیحی ها)نواویس(، شمال شرقی ایران، جنوب غربی حجاز، مجاور صحرا، حدود 60 مایلی جنوب بغداد، دجله در سمت چپ و فرات در سمت راست. آب و هوای این سرزمین، اغلب داغ، خشک، کم باران، آفتابی و صاف است. اما در مورد مسأله ی تشنگی در کربلا، در منابع تاریخی آغاز رسمی قطع آب در کربلا، سه شنبه هفتم محرم برابر با 17 یا 18 مهرماه 59 شمسی گفته شده است، به این ترتیب که بر اساس دستور عبیدالله، عمر سعد پانصد نفر را به فرماندهی عمروبن حجاج، در کنار شریعه مأمور می کند که مانع دسترسی خیام امام حسین)ع( به آب بشوند که این امر سبب چیرگی تشنگی بر خیمه ها و یاران می شود. امام یک بار با حفر چاه اقدام به تهیه ی آب می کند به این ترتیب که پشت خیمه های زنان، نوزده قدم به سمت قبله برمی دارد و زمین را با تبر حفر می کند ناگاه آبی زلال جوشیدن می گیرد، همگان می نوشند و مشک ها را پر می کنند. سپس چشمه فرو شده و هیچ نشانی از آن به جا نمی نماند.
البته این ماجرا با اندکی تفاوت در مناقب آمده است که نُه گام پشت خیمه ها و در مدینة المعاجز آمده است فرشته ای نازل شد و پشت خیمه ها خطی کشید و نهر آب جاری شد. خبر حفر چاه به عبیدالله می رسد و او به عمرسعد می نویسد: شنیده ام ]حسین[ چاه حفر می کند و آب می نوشد. با رسیدن نامه جلوگیری کن و تنگ بگیر تا همچون عثمان بن عفان از عطش بمیرند. جلوگیری از حفر چاه و تهدید عمرسعد با چهار هزار نفر در روز هفتم یا هشتم محرم آغاز شد. عمرسعد تهدید کرد اگر چاه را نپوشانی حمله خواهم کرد. و به این ترتیب این اقدام بی نتیجه می ماند. بر اساس منابع تاریخی در هشتم محرم نیز، وقتی تشنگی در خیمه ها بالا گرفت امام برادرش عباس را فرا خواند. وی بر اسب نشست و همراه سی نفر سواره و بیست نفر پیاده رهسپار شریعه شد. گروه امدادی آب رسان به کنار فرات رسیدند. عمرو بن حجاج که نگهبان فرات بود حمله کرد. جنگی کوتاه در گرفت. در حال جنگ پیاده ها مشک ها را پر کردند. چند تن از نگاهبانان کشته شدند و از یاران امام کسی شهید نشد. رزم ابوالفضل العباس در این نبرد کوتاه یاران را سرشار شجاعت کرد. برخی گفته اند لقب «سقایت » از این لحظه به ابوالفضل العباس داده شد. 1 با توجه به این گزارش تاریخی در شب نهم آب به خیمه ها می رسد و تا شب عاشورا مقداری آب وجود دارد، که حتی گفته شده، یاران در شب عاشورا غسل شهادت م یکنند و به نظافت می پردازند تا در هنگام نبرد و وصال حق، ظاهری آراسته داشته باشند. اما در روز عاشورا دیگر آبی برای خیمه ها باقی نمانده است و، اگر در نظر بگیریم آب و هوای این سرزمین شبیه خوزستان باشد، با توجه به آفتابی بودن هوا، هرچه به نیم روز نزدیک می شویم، گرما غلبه ی بیشتری می یابد، خصوصا این عطش برای کسانی که در حال نبرد هستند و زره آهنین بر تن دارند و باید ادوات نبرد را حمل کنند، اثر بیشتری دارد، آن هم در نبردی نابرابر و چنین سنگین، که به این مسأله در منابع تاریخی اشاره شده است، به عنوان مثال آمده است که حضرت علی اکبر یک بار به میدان م یرود و باز می گردد و خطاب به پدر گرامی اش می فرماید: یاَ أبَتَِ العَْطَشُ قدَْ قتََلنَیِ وَ ثقِْلُ الحَْدِیدِ قدَْ أجَهْدَنَی،
پدر جان! عطش مرا کشت و سنگینى آهن مرا دچار رنج نموده است
منبع: ویژه نامه محرم روز دهم (شماره 3)