7 سوال از استاد شهید مطهری

وبلاگ "من بیدارم!!! " نوشت :

افت راندمان کاری حاصل از روزه داری چگونه توجیه می شود؟http://bookroom.ir/part,showAttachment/id,2880/preview,standard/

علت نکوهش ثروت اندوزی از نظر دین اسلام چیست؟

آیا منتظران باید فساد کنند تا حضرت مهدی(عج) زودتر ظهور کنند؟

برای تحقق امر به معروف و نهی از منکر آیا مجوزی برای استفاده از خشونت است؟

اسلام بر چه اساسی معتقد است که انسان ها در تمام جوامع نیازمند رهبری هستند؟

آیا حرام بودن انتشار برخی از کتاب ها در اسلام، با اصول اولیه آزادی منافات ندارد؟

, ...

 




 

افت راندمان کاری حاصل از روزه داری چگونه توجیه می شود؟
موجود زنده ـ اعم از گیاه و حیوان و انسان ـ هرچه بیشتر به او برسند، نازک نارنجی تر و ضعیف تر و ناتوان تر می شود. هر چه کمتر به او
http://nkums.ac.ir/Uploaded/news/1390_12/a74474f05a0ee07d8ab409d495ceb9a03.jpg برسند و بیشتر با مشکلات مواجه شود، نیرومند می گردد. مقایسه کنید میان درختان کوهی و جنگلی با درختانی که در خانه هاست؛ بوته های صحرایی و بوته هایی که دست نوازشگر باغبان دائماً مراقب آنهاست.انسان اینطور نیست که حتما باید روزی سه مرتبه غذا بخورد، اگر نخورد مریض می شود. بگذارید قدری با مشکلات روبرو بشود تا نیرومند تر شود.
اساساً یک فلسفه روزه این است که انسان را از نازپروردگی خارج می کند.  شما روزهای اولی که روزه می گیرید، چون اولی است که می خواهید از قانون نازپروردگی خارج شوید، خیلی بی حال می شوید، ضعف شما را می گیرد. اما روزهای آخر ماه می بینید که با روزهایی که روزه نگرفته اید هیچ فرقی نکرده اید. این حماقت است که کسی بگوید روزه از نیروی کار می کاهد.
ثانیاً مگر بشر فقط باید کار بکند؟ مگر بشرفقط ماشین  است که حداکثر استحصال را باید از این ماشین کرد؟ مگر بشر روح ندارد؟ احتیاج به اینکه شهوات خود را بشکند، ندارد؟ احتیاج به اینکه اراده عقلانی و انسانی خودش را تقویت کند ندارد؟
بروید بپرسید در ماه مبارک رمضان ، آمار جرم و جنایت چقدر کاهش پیدا می کند. ببینید در ماه رمضان آدم کشی، دزدی، قمار بازی ، چقدر کم، و در مقابل، اعمال انسانی چقدر زیاد می شود. انسانیت بالا می رود، احسان بیشتر می شود، صله رحم زیاد می شود. اینها را هم باید در نظر بگیریم؛ فقط نگوییم نیروی کار.


علت نکوهش ثروت اندوزی از نظر دین اسلام چیست؟
ممکن است کسی یپندارد که اسلام اساسا ثروت را مطرود و به عنوان  امر پلید و دور انداختنی می شناسد؛ اشتباه بزرگی است این اشتباه.
در اسلام، مال و ثروت هیچ گاه تحقیر نشده است؛ نه تولیدش و نه مبادله اش و نه مصرف کردنش؛ بلکه همه  اینها توصیه شده و برای آنها شرایط و موازین مقرر شده است.
هرگز ثروت از نظر اسلام دورافکندنی نیست، بلکه دورافکندش(اسراف و تضییع مال) حرام قطعی است.
اشتباه از آنجا ناشی شده که اسلام با هدف قرار دادن ثروت و اینکه انسان بنده ثروت باشد ، پول پرستی و اینکه برده پول باشد مخالف است و سخت مبارزه کرده است. به عبارت دیگر انسان پول را به خاطر خود پول و یا بخاطر ذخیره و اندوختنش بخواهد . یا اینکه پول را بخواهد  برای پر کردن شکم و عیاشی. در اینحالت پول خواستن توام است با دنائت و پستی و محو شخصیت انسانی.نقطه مقابل این است که انسان پول را به عنوان یک وسیله برای تسهیل و تولید بخواهد،
پول تابع آن هدف کلی است که انسان پول را برای آن هدف می خواهد.تشبیه ثروت و انسان به دریا و کشتی تشبیه خوبی است, از این نظر که هم می تواند اورا غرق کند و شخصیتش را در خود محو  کند و در صورت دیگر، نه تنها ضربه ای به شخصیت او نمی زند، بلکه وسیله ای منحصر است برای رسیدن به مقصد!
بنابراین است که علاوه بر اینکه اسلام، تبذیر و اسراف را ممنوع نموده ، خود ثروت در کمال صراحت در قرآن کریم به عنوان «خیر» نامیده شده است و تولید ثروت(کشاورزی ، دامداری، صنعت و ...)، مبادله ثروت(تجارت و داد و ستد)، و مصرف رساندن آن در حدود احتیاجات فردی و خالی از هر نوع تجمل و اسراف که مفسد انسان است، توصیه شده است.


آیا منتظران باید فساد کنند تا حضرت مهدی(عج) زودتر ظهور کنند؟

انتظار فرج و امید به آینده دو گونه است: انتظاری که سازنده و تعهدآور است و تحرک بخش‏ است ، به گونه‏ای است که می‏تواند نوعی عبادت و حق پرستی شمرده شود، و انتظاری که گناه است، ویرانگر و  فلج کننده است. این دو نوع انتظار فرج ، معلول دو نوع برداشت از ظهور عظیم مهدی موعود(عج) است .
انتظار ویرانگر: برداشت قشری از مردم از مهدویت و قیام و انقلاب مهدی موعود این است که آنگاه که اصلاح به نقطه صفر برسد، حق و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد ، باطل ، یکه تاز میدان گردد، دست غیب برای نجات‏ حقیقت  از آستین بیرون‏ می‏آید. پس هر اصلاحی محکوم است، زیرا هر اصلاح یک نقطه روشن است. تا در صحنه اجتماع نقطه روشنی هست، دست غیب ظاهر نمی‏شود. پس‏ بهترین کمک، تسریع در ظهور و  ترویج فساد است. اینجا است که گناه هم فال است و هم تماشا ، هم لذت و کامجوئی است وهم کمک به انقلاب مقدس نهائی. این گروه طبعا به مصلحان و مجاهدان و آمران به معروف و ناهیان از منکر، با نوعی بغض و عداوت
http://www.up.98ia.com/images/ri9mae530ejd7q42vadl.jpg می‏نگرند ، زیرا آنان را از تأخیر اندازان ظهور و قیام مهدی موعود(عج)فرجه می‏شمارند. این نوع برداشت از ظهور و قیام مهدی موعود و این نوع انتظار فرج که‏ منجر به نوعی تعطیل در حدود و مقررات اسلامی می‏شود و به هیچوجه با موازین اسلامی و قرآنی وفق نمی‏دهد.
انتظار سازنده : از آیات قرآن کریم چنین برداشت می شود که ظهور مهدی موعود(عج) حلقه‏ای است از حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل که به پیروزی نهائی اهل حق منتهی می‏شود. پس اگر فردی می خواهد در این سعادت شریک باشد باید عملا در گروه اهل حق باشد . آیاتی که بدانها در روایات استفاده شده است نشان می‏دهد که مهدی موعود(عج) مظهر نویدی است که به ”اهل ایمان و عمل صالح“ داده شده است: «خداوند به“مؤمنان و شایسته کاران“وعده داده است که آنان را جانشینان‏ زمین قرار دهد... »
شیخ صدوق روایتی از امام صادق(ع) نقل می‏کند مبنی بر اینکه این‏ امر تحقق نمی‏پذیرد مگر اینکه هر یک از شقی و سعید به نهایت کار خود برسد. سخن در این نیست که سعیدی در کار نباشد و فقط اشقیاء به منتهی درجه شقاوت برسند. از مجموع آیات و روایات استنباط می‏شود که قیام مهدی موعود(عج) آخرین حلقه از مجموع حلقات مبارزات حق و باطل است که از آغاز جهان بر پا بوده است .


برای تحقق امر به معروف و نهی از منکر آیا مجوزی برای استفاده از خشونت است؟
در اخبار، وارد شده که امر به معروف ، سه مرحله و سه مقام دارد؛ مرحله قلب، مرحله زبان و مرحله عمل. ما معمولا از مرحله قلب، به جای آنکه اخلاص و حسن نیت نسبت به سرنوشت مسلمانان را درک کنیم، جوش و خروش و عصبانیت های بی جا را می فهمیم. و از مرحله زبان، به جای آنکه بیان های روشن و منطقی را بفهیم، موعظه ها و پندهای تحکم آمیز را می فهمیم و در مرحله عمل هم به جای تبلیغ عملی، حسن عمل و همچنین تدابیر عملی، تنها این مطلب را فهمیده ایم که باید اعمال زور کرد.
اولین درجه امر به معروف و نهی از منکر، هَجر و اعراض است؛ یعنی وقتی شما فرد یا افرادی می بینید که مرتکب منکراتی می شوند، برای اینکه او را از کار زیتش بازدارید، از او اعراض کنید؛ یعنی با او قطع رابطه کنید. در مواردی که انسان دچار عادت زشتی شده، اگر شما به دوستی خود با او ادامه دهید، به منزله تشویق او است؛ ولی اگر با او قطع رابطه کنید، زجر روحی می کشد و تنبیه می شود.
درجه دوم، مرحله زبان و مرحله پند و ارشاد و نصیحت است.
مرحله سوم، مرحله عمل است.گاهی طرف در درجه و حالتی است که نه اعراض تاثیری بر او دارد و نه منطق و بیان و تشریح؛ بلکه باید وارد عمل شویم.وارد عمل شدن مختلف است، و معنای آن تنها زور گفتن نیست. اسلام دینی است که طرفدار حد و تعزیر است؛ یعنی دینی است که معتقد است در مواقعی ، مجرم را جز تنبیه عملی، چیز دیگری از کار زشت باز نمی دارد.اما انسان نباید اشتباه کند و خیال کند که همه موارد، موارد سختگیری و خشونت است.



اسلام بر چه اساسی معتقد است که انسان ها در تمام جوامع نیازمند رهبری هستند؟
رهبری در حقیقت عبارت است از بسیج کردن نیروی انسان ها و بهره برداری صحیح از نیروهای انسانی است و بر سه اصل استوار است:
اصل اول: مربوط به اهمیت انسان و نیروهایی است که در او نهفته است و معمولا خود به او توجه ندارد. قرآن مجید می گوید:«انسان بر فرشتگان در تعلیم اسماء الهی پیشی گرفت!» ای بشر! در تو چیزهاست، تو خیال نکن مشتی آب و گل هستی!
اصل دوم: مربوط به تفاوت انسان و حیوان از نظر غرایز است.  کار غریزه، راهنمایی و رهبری به صورت خودکار است.  حیوانات یک سلسه غرایز دارند و بنابراین نیاز چندانی به رهبری و مدریت از خارج ندارند. اما غریزه در انسان ضعیف تر از حیوان است. انسان ها از نظر نیروها مجهز ترین موجودات است و اگر بنا بود با غریزه رهبری شوند، می بایست صد برابر حیوانات به غرایز مجهز باشد. اما فقیر ترین و ناتوان ترین موجود از نظر غریزه است؛ لذا به رهبری و مدیریت و هدایت از خارج نیاز دارد و این همان مبنا و فلسفه بعثت انبیا است.
اصل سوم: مربوط به قوانین خاص زندگی بشر است. یک سلسله اصول بر رفتار انسان حکومت می کند که اگر کسی بخواهد بر بشر مدیریت و وی را رهبری کند، جز از راه شناخت قوانینی که بر حیات و روال زندگی بشر حاکم است، میسر نیست.
مسایل رهبری با روان بشر سر و کار دارد. جلب همکاری روان ها و به حرکت در آوردن آن ها به سوی هدفی مقدس و عالی، مهارت  و ظرافت فوق العاده ای می خواهد که کار هر کسی نیست!

صرف نظر از اندیشه های نیست انگارانه ای که «صادق هدایت» را به عنوان «نویسنده نومید» معروف کرده و ستایشی را بر نمی انگیزد، ازاین لحاظ که او حقیقت جامعه خود را دیده و به قلم آورده، آیا شایسته است صرفا به دلیل اینکه او خودکشی کرده، تا این حد مورد اعتراض و تکفیر قرار گیرد؟
http://www.persianpersia.com/images/otherimages/13945/13945-6.gif
اشتباه نشود، امثال هدایت به جامعة ما و جامعة بشریت اهانت کرده اند. اینها فقط در جامعه خودشان فساد ها را دیده اند؛ اینهمه نیکی ها و زیبایی ها]آفرینش بینظیر خدا در طبیعت، انسان ، ماهی ها، آفرینش عشق، فداکاری، مهر مادری و...! [ را ندیده اند. دیدن یکجانبه، غلط و و بدآموزی است. دیدن صحیح یک جامعه، این است که ما خالی از حب و بغض، نیکی های جامعه را ببینیم و بدی های جامعه را هم ببینیم.
اگر اساسا خوبی ها را نبینیم و به همین جهت آنها را انکار کنیم، این نوعی خیانت به جامعه است که کم کم منجر به خیانت به خود می شود.
وقتی انسان دائما به خود تلقین می کند که جز شر و فساد نیست، منجر به همان یاس و نا امیدی و همان خودکشی ها می شود.
 همچنین معمولا انسانهایی که در خودشان ، هیچ نور و جنبه ای از خوبی وجود ندارد، در خودشان نگاه می کنند و هیچ خوبی نمی بینند ، لذا فکر می کنند در جامعه هم هیچ خوبی وجود ندارد. والا انسان اگر از  خصلت های انسانی چیزی سراغ داشته باشد، دلیل ندارد بگوید در هیچ کس دیگری هم وجود ندارد.



آیا حرام بودن انتشار برخی از کتاب ها در اسلام، با اصول اولیه آزادی منافات ندارد؟
این دستور شاید در نظر بعضی ها عجیب و غیر قابل قبول جلوه کند و منافی آزادی تلقی شود؛ ولی اگر درست توجه کنیم، می بینیم این قانون نه تنها بی اشکال است، که ضروری و لازم هم است. خوبی و بدی هر چیزی را از آثارش باید شناخت. باید دید آن کتاب چه اثری بر روح خواننده ای که مطلب را می پذیرد،می گذارد؟ همانطور که در باره غذای خوب و غذاب فاسد و مسموم اینگونه است.  کتابی که نتیجه اش بدبینی و دلسردی،یا تحریک شهوات و بی اعتنایی به عفت و اخلاق، یا بی ایمانی و بی بند و باری است، البته کتاب ضلال است. همینطور فیلم ضلال هم داریم. خطابه ضلال هم داریم. در همه موارد، باید به اثر و نتیجه ای که عاید روحیه بشر-که مقامی برتر از مقام فرشتگان می تواند داشته باشد- می گردد، توجه کنیم و با آن مقیاس بسنجیم.
بنابراین انسان به عنوان مسئول و مدیر سعادت خویش، باید مراقب افکاری که می خواهد به مغز خود وارد کند باشد . گذشته از این ما به عنوان اینکه مسلمانیم و هر مسلمانی مسئول سعادت برادران دینی خود هم هست، باید از لحاظ  اندیشه هایی که به مغز خود وارد می کنیم، مراقب یکدیگر باشیم.



»(ای انسان) هرگز بر آنچه  علم واطمینان  نداری دنبال مکن که (در پیشگاه حکم خدا) چشم و گوش و دلها همه مسئولند!« (اسراء -آیه 36)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد