وبلاگ "
سید خراسانی " نوشت :
کم نیستند کسانی که گمان می کنند
اگر آنچه می گویند واقعیت باشد گناهی متوجه آنان نیست؛ در حالی که بدِ
دیگران را گفتن و یا درباره دیگران، بد گفتن اگر راست باشد غیبت است و اگر
دروغ باشد تهمت.
حیات اجتماعی انسان بسته به آبروی اوست برای همین به آن حیثیت اجتماعی
هم می گویند. آبرو در بین مردم همان کاری را می کند که روح برای بدن می کند
برای همین است که مردم همان اندازه که به فکر جان خود هستند به فکر آبروی
خویشند؛ بلکه بیشتر از آن؛ چرا که حاضرند برای حفظ آبروی خود، جانشان را به
خطر اندازند و یا حتی به راحتی از آن بگذرند. همه می دانند کسی که در
جامعه آبرو ندارد بسان مرده ایست که مردم با تنفر و انزجار تلاش می کنند
چشمشان به او نیفتد و اگر افتاد رخ برکشند و با سرعت از کنارش عبور کنند.
این گوهر عزیزتر از جان، گاهی چه
بی رحمانه و ناجوانمردانه بازیچه دست عده ای می شود و در چشم بر هم زدنی و
مثل آب خوردن از هستی ساقط می گردد. چه آنها که با غرض به حیثیت افراد
یورش می برند و چه آنها که با چشمانی ذوق زده از یک کشف بزرگ در لگدمالی
شرف و آبروی یک انسان شرکت می کنند؛ همه در خلق این جنایت، شریک جرمند.
و این یکی از دردهای بزرگ جامعه ماست. کافیست خبری غیر منتظره از طریقی
حتی از طریق یک پیامک سرگردان به دست این عده برسد که البته هر چه بدتر
بهتر؛ هر چه وقیح تر خوشایندتر و هر چه شخصیت خبر، نام آشناتر باشد برای
این عده جذاب تر خواهد بود.
این عده بعد از دریافت خبری از این
دست، بی آنکه درنگی در صحت اصل خبر و یا وثاقت منبع خبر کنند و یا اینکه از
وظیفه شان در برابر چنین خبری آگاهی یابند برای آنکه از قافله خبرپراکنی
عقب نمانند و دیگران آنها را بر داشتن چنین اخباری شگفت، تشویق کرده و یا
بر تعداد کلیک سایت و وبلاگ خود بیفزایند بلافاصله به انتشار آن خبر می
پردازد و بعد می شود آنچه نباید بشود.
موضوع سخن این مجری و آن مداح و فلان سخنران نیست؛ موضوع سخن این است
که ما حق نداریم دهان باز و افسار قلم پاره کنیم و بی مجوز شرعی، جرم اثبات
شده کسی را بازگو کرده و آبرویش را بر باد دهیم تا چه رسد به اتهامات
اثبات نشده
ظلم به دیگران که هم عذاب این دنیا و هم عقاب آن دنیا را به دنبال دارد
تنها محدود به قتل و دزدی و کارهای کثیفی از این دست نمی شود؛ صدمه زدن و
ناکار کردن آبروی مردم هم ظلم به آنهاست؛ ظلمی که غیبت و تهمت شعبه های شوم
آنند. کم نداریم آیات و روایاتی که از آن کارها به بدی یاد کرده و با بیان
عذابهای در کمین، همگان را از این اعمال زشت بر حذر داشته اند.
کم نیستند کسانی که گمان می
کنند اگر آنچه می گویند واقعیت باشد گناهی متوجه آنان نیست؛ در حالی که بدِ
دیگران را گفتن و یا درباره دیگران، بد گفتن اگر راست باشد غیبت است و اگر
دروغ باشد تهمت.
درست است که در مواردی غیبت جایز است [1] ؛ اما در همان موارد محدود و
مشخص هم اولا آن خبر باید قطعی باشد نه خبری ظنی و احتمالی و به صرف یک
پیامک یا درج در سایتی و گفته مردم، ثانیا بیانش نه واجب است و نه مستحب،
ثالثا در همین موارد جایزی هم اگر انسان نگوید و پخش نکند بهتر است.
مرحوم ابن میثم در بحث غیبت و بدگویی از دیگران، جمله ای در خور توجه
دارد. او بعد از ذکر مواردی از غیبتهای مجاز مینویسد: « لکن ترکها إلى
السکوت أولى» ؛ لیکن ترک غیبت و خاموشى سزاوارتر است.[2]
برای مصون ماندن از این خطر مهلک که هم گوینده را می سوزاند و هم شنونده
را و هم آبروی صاحب خبر را به باد فنا می دهد؛ عمل به این روایت امام صادق
علیه السلام بسیار راه گشا است و دستگیر:
امام صادق علیه السلام در کلامی
فوق العاده کلیدی و ارزشمند برای آنکه بندگان خدا به پرتگاه گناهانی از این
دست سقوط نکنند مسیری را به آنها نشان می دهد که در کنار آن دو حفاظ محکم
قرار دارد. آن مسیر، راه برخورد صحیح با اخبار است. امام در این کلام
گوهربار با استناد به آیات (169/ اعراف) و (40/ یونس) دو ویژگی بندگان خدا
را اینگونه بیان می کند:
الف. أَنْ لَا یَقُولُوا حَتَّى یَعْلَمُوا: چیزی را که به درستی آن یقین ندارند نمی گویند.
ب. لَا یَرُدُّوا مَا لَمْ یَعْلَمُوا: چیزی را که دلیلی بر انکارش ندارند رد نمی کنند.[3]
در واقع امام صادق علیه السلام به تمام کسانی که می خواهند راه بندگی
خدا را به درستی بپیمایند دستور می دهد تا اینگونه مراقب زبان و قلمشان
باشند که تا یقین و دلیل محکمه پسند برای نقل سخن یا خبری ندارند به جد از
نقل آن بپرهیزند.
در فرهنگ اسلام برای نقل یک سخن یا خبر، اول باید از صحت آن یقین پیدا
کرد و بعد دید آیا اجازه نقل آن وجود دارد یا نه؟ که در بیشتر موارد، مجوز
انتشار در همان مرحله اول گیر می کند و کار به مرحله دوم نمی رسد.
این است فرهنگ نجات بخش و انسان ساز اسلام که اگر تنها به همین یک مورد
عمل شود و در سطح جامعه تبدیل به یک فرهنگ عمومی شود بسیاری از گناهان
حیثیتی رخت بربسته و پرونده های قضایی بسته می شوند.
باید بپذیریم که بازی با آبروی
دیگران، دردی است در پیکر جامعه که هر روز عضوی را آزرده و تا مرگ آن پیش
می رود و در این بین هر چه معروف تر و خوشنام تر باشی بیشتر در معرض این
خناس های جامعه خواهی بود.
برای نمونه:
چندی پیش فرزاد جمشیدی همان که با ماه خدا، مهمان سحرهای میلیونها
ایرانی بود با نوشتن نامه ای با مردم خداحافظی کرد. نامه ای که پُر بود از
گلایه و شکایت به خدا از کسانی که بر آبرویش تاختند و بر باد دادنش.
موضوع سخن این مجری و آن مداح و فلان سخنران نیست؛ موضوع سخن این است که
ما حق نداریم دهان باز و افسار قلم پاره کنیم و بی مجوز شرعی، جرم اثبات
شده کسی را بازگو کرده و آبرویش را بر باد دهیم تا چه رسد به اتهامات اثبات
نشده.
ظلم به دیگران که هم عذاب این دنیا و هم عقاب آن دنیا را
به دنبال دارد تنها محدود به قتل و دزدی و کارهای کثیفی از این دست نمی
شود؛ صدمه زدن و ناکار کردن آبروی مردم هم ظلم به آنهاست؛ ظلمی که غیبت و
تهمت شعبه های شوم آنند. کم نداریم آیات و روایاتی که از آن کارها به بدی
یاد کرده و با بیان عذابهای در کمین، همگان را از این اعمال زشت بر حذر
داشته اند
اگر خود، اعتراف نکرده که نکرده و
اگر دادگاه صالحه حکم به وقوع جرم نداده که نداده پس نسبت دادن جرم به او
می شود تهمت. اینکه مقام معظم رهبری کار رئیس جمهور در افشای یک جرم ثابت
نشده را خلاف شرع دانستند برای همین بود. به فرض اگر ثابت هم شد یا خود اعتراف کرد باز هم گفتنش ممنوع است چرا که می شود غیبت مگر آنکه مجوز شرعی داشته باشد.
برخی چه مفت و آسان برای خود جهنم می خرند! بی آنکه ذره ای منفعت ببرند.
کوتاه سخن اینکه:
اسلام براى آبروى مسلمان احترامى
به اندازه خون او قائل است و آبرو و خون ، (عِرْض و دَمْ) در روایات
اسلامى در کنار هم قرار مى گیرند؛ بنابراین کسى که شخصیت اجتماعى دیگرى را
با ریختن آبروى او مى کشد، گویى شخص او را کشته است. به
همین دلیل در روایات به طور مکرّر آمده است که چنین کسی باید بهاى سنگینى
در قیامت در برابر بدگفتن هایى که بی دلیل و بی مجوز شرعی کرده است
بپردازد.
امید است مردم شریف و با ایمان ما فرمایش امام صادق علیه السلام در این
باره را تبدیل به یک فرهنگ عمومی کنند؛ فرهنگی که در آن آبروها در امان
است و هر کس آبروی دیگری را بسان آبروی خود محترم می شمرد و برای حفظ آن
تلاش می کند.
پی نوشت ها :
(1) موارد جواز غیبت را می توانید در کتاب اخلاق در قرآن، ج3 و یا در پیوند آن (+) مطالعه بفرمایید.
(2) شرح نهجالبلاغه (ابنمیثم)، 3/178
(3) کافی 1/43/ح8
داشتم فکر میکردم که این دختر اگه بتونه چه انتقام سختی از قاتلین پدر ومادرش میگیره.بعد به ذهنم رسید که در محضر خدا دارن مخلوقاتشو به ناحق میکشن.وچه سخت باشه انتقام این کشتار... .