یه روز یه ترکه میره سبزی فروشی تا کاهو بخره ،
عوض اینکه کاهوهای خوب را سوا کند ، همه ی کاهو های نامرغوب را سوا میکنه و میخره .
ازش می پرسند چرا اینکار را کردی
میگه: صاحب سبزی فروشی پیرمرد فقیری هست. مردم همه ی کاهوهای خوب را
میبرند و این کاهوها روی دست او میمانند و من بخاطر اینکه کمکی به او بکنم
اینها را میخرم . اینها را هم میشود خورد. . .
این ترکه کسی نبود جز عارف بزرگ آقا سید علی قاضی تبریزی (ره)
وبلاگ "چندجرعه آرامش "